***ولی من فکر میکردم این پارت رو آپدیت کردم کککک***
دو ساعتی نگذشته بود که در واحد هری زده شد.
هری با صدای تق تق از جا پرید و به اما و لویی نگاه کرد. اما از جا بلند شد و به سمت در رفت. هری موهای قهوه ای نرم و کوتاهش رو که تازه خشک کرده بود عقب زد و به لویی نگاه کرد. از وقتی از حمام بیرون اومده، لویی همش بیقراره. انگار استرس داره.
"سلاااااااااااووووممم!" جیغ جیغ یه نفر اومد و به دنبالش چندتا صدای دیگه که با خوشحالی سلام و احوال پرسی میکردن. چشمهای هری بزرگ شدن...
نکنه...
نکنه اما به تهدیدش عمل کرده بود؟
البته تهدید که نه، یه جور شوخی بی مزه بود. اون گفته بود یه بار تو تولد سیکس همه رو دعوت میکنه بیان کلی خونه ی هری رو به هم بریزن؛ اون فکر نمیکرد عملیش کنه!
ولی خب، بی احترامی به مهمان -هر قدر هم ناخونده باشن- واقعا بی ادبی محضه.
پس هری به مهمونای خیلی کمی که اومده بودن خوش آمد گفت؛ البته این بماند که دوتا از مهمونا بدجور داشتن با لویی پچ پچ میکردن.
"اِما...یه لحظه!" انیمیتر صدا کرد و منشیش که داشت با دختر بلوند احوال پرسی میکرد سمت هری رفت.
"بله-"
"باورم نمیشه! تو چنین کاری کردی که چیو به من ثابت کنی؟ که خیلی زرنگی؟ اِما تو چه مرگته؟" هری آروم گفت. میخواست همونجا بشینه و زار بزنه. از اِما متنفر بود ولی میدونست بخاطر خودش بود.
"هری...بعدا حرف میزنیم، فعلا عادی رفتار کن..." اِما گفت و به سمت مهمونا رفت. لویی داشت با دو نفری که آشنا بودن حرف میزد.
یکیشون کسپر بود...دومی اینانا.
"تو واقعا این همه مدت هری استایلز رو میشناختی و برای تروی کاری نکردی؟" اینانا آروم و با حرص پرسید. لویی موهای پریشونش رو بیشتر به هم ریخت.
"لعنتی من حتی این فضاییا رو نمیشناختم! بخاطر تروی اومدم تو خونش...بعدم که اینطور گرفتار شدم." لویی توضیح داد. کسپر نفسش رو فوت کرد.
"باید کاری کنیم اثرای تروی رو ببینه، حتی بهتر، خودشو." اون گفت. اینانا به لیلی که داشت با دخترعموش، اِما، و یه چند تا دیگه از دوستاشون حرف میزدن و نوشیدنی میخوردن، نگاه کرد.
"کسپر...تروی اگه هری رو ببینه سکته میکنه!"
"چی میگی؟"
"تو اگه اشتون ایروین رو از نزدیک ببینی چه حالی میشی؟ اونم نه هرجایی، تو خونه ش!" اینانا دلیل آورد. کسپر کمی سرخ شد.
"اشتون ایروین که دوستمه!"
"بود! الان شده آیدلت! فکر کردی نمیدونم چقدر سر اونا با جو فن بویی میکردین؟" اینانا با لبخند خبیثش گفت و کسپر ناله ی کوچیکی کرد. پسر با هیکل گنده ش! لویی که اینقدری بود مثل کسپر زر زر نمیکرد هِی!
YOU ARE READING
Animator 💫 Larry
Fanfictionمن میتونم با یه مداد و چند ورق کاغذ زندگی درست کنم ~@mary_rider