𝚙𝚊𝚛𝚝5❄

150 20 0
                                    

با سریع ترین حالت ممکن خودش را به مکان عکس برداری رساند.

به سرعت از ماشین پیاده شد و دوربین و ابزار دیگرش را هم همراه خود برداشت و به سمت درب ورودی حرکت کرد.
به لطف تلفن عزیزش خواب مانده بود و احتمالا باید حسابی از پی دی نیم تعریف و تمجید می شنید.

در را باز کرد و با ورودش سیل توجه کارکنان برایش جاری شد.
با لبخند کمرنگی جواب "سلام و صبح بخیر " همه‌شان را میداد و با غرور جذابش از مقابل چشم هایشان عبور می کرد.

با دیدن پی دی نیم به سمتش پا تند کرد و برای شروع مکالمه " متاسفم که دیر رسیدم و وَ وَ وَ" چهره اش را به لبخند خجالت زده ای آراسته کرد.

اما قبل از خروج هر جمله ای شوکه و متعجب به نمای کشیده و اشنای روبه رویش خیره بود.
امکان نداشت...
چرا باید او را در چنین جایی میدید؟
قطعا خودش بود...
جونگ کوک!

جونگ کوک با حس نگاه خیره ای که پشت سرش را سوراخ کرده بود سرش را بر گرداند و با چشم های گرد و کهکشانی اش خیره به دو جفت کهربای قهوه ای رنگ شد.

از چهره ی پسر بزرگتر میشد به اندازه ی تعجبش پی برد:
"دارم درست میبینم خودشه؟! نکنه باز دارم توهم میزنم"

اما چهره اش به سرعت تغییر حالت داد و غم و دلخوری جایش را به تعجب نگاهش داد.

تهیه کننده که متوجه تنش میاد دو پسر شده بود و سعی در رو‌به‌راه کردن اوضاع داشت، پرسید:
تهیه کننده:چیزی شده آقای کیم؟

تهیونگ دستش را کمی بلند کرد و به پسرک اشاره کرد:
_نه...بله..نه یعنی چیز... ایشون؟

تهیه کننده جوابش را داد:
تهیه‌کننده:مدلمون نتونست بیاد... ایشون مشتری بودن منم از چهره‌شون خوشم اومد و خواهش کردم که امروز همراهیمون کنن و ایشونم لطف کردن و قبول کردن.

پسر نگاه گره خورده اش به مردمک های لرزان جونگ کوک را گرفت و لب زد:
_بنظر نمیرسه با تجربه باشن پی دی نیم... این کار خیلی مهمه و...

قبل از تمام شدن جمله اش حرفش را قطع کرد:
پی دی نیم: باشه پس بهش یاد بده چطور ژست بگیره و خوب انجامش بدین... می تونی انجامش بدی اقای جئون؟

پسر شتاب‌زده نگاهش را از بت خدا گونه روبه رویش گرفت و جواب داد:
+ام...عا.... اره، یعنی بله! سعیمو می کنم...

تهیه کننده " خوبه ای" زیر لب زمزمه کرد و بی توجه به نگاه منتظر و لب های باز مانده ی تهیونگ رو به جمعیت صدایش را بلند کرد:
پی دی نیم: خیله خب جمع شید دوستان... همه چیز رو برای نیم ساعت دیگه اماده کنید، عکس برداری رو شروع می کنیم.

بر عکس تصور اکثر مردم، شغل مدلینگ سخت ترین و حوصله سر بر ترین و مسخره ترین شغل ممکن است.
البته این تنها نظر جونگ کوک بود...
از شش صبح تا پنج عصر درحال ژست گرفتن و لبخند فیک زدن و اشک تمساح ریختن بود.

𝐍𝐀𝐃𝐄𝐋𝐄𝐈𝐍𝐄Where stories live. Discover now