Chapter 31

3K 567 78
                                    

_ببرینش پیش پرستار.

سوکجین رو به چند نفری که اونجا ایستاده بودن گفت و اون‌ها هم بلافاصله به حرفش عمل کردن.

_برای چی بهش گفتی بیاد؟

جونگکوک حتی بعد از اون کتک کاری هنوز هم از کار عموش آزرده و عصبی بود.

_توضیح میدم جونگکوک. بهم یکم مهلت بده، بذار اول ببرمش پیش پرستار بعدا همه چیز رو برات میگم.

جین دستش رو به طرف بازوی برادر زاده‌اش برد تا لمسش کنه اما با پس زده شدن دستش، بازدمش رو با کلافگی بیرون فرستاد و ادامه داد.

_اون برای این اینجاست تا به جرمش اعتراف کنه.

با حرف مرد هر دو پسر شوکه شده بهش نگاه کردن.

_بیاید بریم توی دفتر من، مطمئنم هیچکدومتون نمیخواید کسی از این قضیه باخبر بشه.

سوکجین محتاطانه گفت و با قدم‌های محکمش هر دوشون رو به طرف دفترش راهنمایی کرد. بعد از اینکه به دفتر رسیدن، جونگکوک که حالا بیشتر از قبل کنجکاو شده بود تا بفهمه چخبره دوباره شروع به حرف زدن کرد.

_منظورت چی بود؟ چرا مثل شخصیت‌های سریالی لفتش میدی؟ زود بگو دیگه.

جین بهشون اشاره کرد تا روی صندلی بشینن.

_تهیونگ بابت کارهایی که باهات کردم عذر میخوام ولی میدونم که عذرخواهی کافی نیست، زندگی کردن با بدنامی و انگ آدم رو آزار میده و من به چشم خودم دیدم که برادرم چطور به خاطرش زجر میکشه.

جین مکثی کرد و نفس عمیقی کشید.

جونگکوک با فکر کردن به پدرش تا حدی آروم شده بود. فرق اون با جین و کسایی که تهیونگ رو قضاوت کردن چی بود وقتی که پدرش رو، کسی که با پشیمونی و مشکلات خودش زندگی میکرد رو تنها گذاشته بود؟!

_خب، باید پرونده‌ات رو بررسی میکردم. مدیر مدرسه قبلیت اسم اون یکی پسره رو بهم نگفت. بعد از اینکه از ارتباطم با کسایی که توی هیئت آموزش و پرورش هستن گفتم، تونستم اسمش رو گیر بیارم. سخت بود ولی تونستم درموردش اطلاعات بدست بیارم.

_"چانگ لی."

جین به تهیونگ که زیر لب زمزمه میکرد نگاه کرد.

_"اسمش چانگ لیه."

سوکجین با تکون دادن سرش حرف پسر رو تایید کرد.
مشخص بود تهیونگ اسم پسر رو میدونه اما نمیخواست با این کار خاطرات بدش رو براش زنده کنه، به علاوه جین مسئولین اون مدرسه رو وادار کرده بود پرونده رو دوباره راه بندازن و اینبار با کندوکاو بیشتری بررسیش کنن.

_بعد اون من و چندتا از آشناهام که توی این زمینه موقعیت‌های بالاتری دارن، از اون پسر بازجویی کردیم خیلی ترسیده بود ولی چاره‌ای جز حرف زدن نداشت و دقیقا وقتی که تهدیدش کردم اگه حقیقت رو نگه دیگه رنگ کالج رو هم نمیبینه دهنش رو باز کرد و تمام اتفاقاتی که اون شب افتاد رو تعریف کرد.

𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|Where stories live. Discover now