☁️part 4 ☁️

2.1K 229 7
                                    


Pov jimin

با صدای زنگ گوشی بیدار شدم که دیدم کوک ته زودتر پاشدن برای همین خودمو زدم به خواب تا یکم جلب توجه کنم و اذیت کنم
کوک سمت گوشی من برگشت تا برداره منم تو همون هین به سمت ته برگشتم و بغلش کردم که با یه لبخند سرشو کرد تو گردنم و روی من خودشو خوابوند و سفت بغلم کرد
دیدم کوک گوشیمو برداشت انگار گوشی خودشه و جواب داد
ته وقتی فهمید بیدارم از روم بلند شد
اول با لبخند به کوک نگاه کردم بعدهم به کوک نگاه کردم

+کی بود ؟

×کای اشغال

+ولش کن

+تو چرا گوشی منو جواب میدی

×دوست دارم

+یا یا پرو نشو گذاشتم گوشیمو جواب بدی

×اتفاقا انقدر کای حرص خورد

+ بانی احمق حسود

×یا بانی احمق حسود با من بود ؟

جیمین با حالت شیطونی گفت

+ارههههه

کوک داشت برای خوردن جیمین خودشو آماده میکرد
ته که داشت  به بحثشون خنده مستطیلی میکرد
به جیمین گفت

_کرم نریز

+چشم

×جیمینننن چرا با اون انقدر مطیع رفتار می‌کنی
با من شیطون ؟

سوم شخص ....

جیمین که از فشاری شدن کوک خندش گرفته بود
و نتونست جلو خودشو بگیره و سمت کوک رفت و با شدت بغلش کرد جوری که کوک افتاد رو تخت و تمام جسم جیمین رو کوک بود 

+چوننن باهات قهرم دیروز اینه
روانی ها شده بودی

×واقعا ببخشید

_ببخشید واقعا سر تو کنترلمون رو از دست میدیم

جیمین از رو کوک بلند شد و سمت ته رفت و بغلش کرد
که یهو در با شتاب باز شد

¢پسراااا بیدار شید

+ای خدا

¢جیمین بهتری؟

+مگه بد بودم

¢دیشب اومدم  دیدم داری کابوس میبینی بیدارت کردم دوباره خوابیدی فکر کنم ساعت 3 بود

+اوه ..اصلا یادم نمیاد

مامان رفت...

+شما کی اومدین پیشم

_فکر کنم 5:30

+چیییی باز تا صبح بازی کردین

_ولش بیبی

+خودت بیبییییی من خیلی هم ددی هستم

×باشه باشه تو راست میگی

جیمین خواست جواب کوک رو بده که...

___________________________

می‌دونم کمه ببخشید پارت بعد جبران میکنم
ممنون میشم حمایت کنید🩶🌕

My half brothers ☁️ برادران ناتنی من Where stories live. Discover now