☁️part 10☁️

1.4K 154 63
                                    

امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد 🩶🌕

کوکی_ جیمین+ ته ته  × مامان جیمین &. بابای جیمین ﷼

منو کوک و تهیونگ توی سالن روی مبل نشستیم و هممون سرمون پایین بود مامان اومد نزدیک من و تهیونگ و گفت

& داشتین چه غلطی می‌کردین ؟همین الان بگید قضیه چیه؟

+م..مامان ما...

& چرا زر نمیزنی جیمین اذیتت کردن؟ هان؟ شماها مثلاً قرار بود مواظبش باشین

+نه مامان

&پس چی ؟ کوک تو بگو این دوتا داشتن چه گوهی میخوردن؟

_مامان ما عاشق جیمین شدیم

& چه زری زدی؟ عاشق شدین؟ غلط کردین مگه دست خودتونه گم شین بیرون از خونه من  دیگه حق دیدن جیمین رو ندارین

همینطور که با کوک حرف می‌زد تهیونگ و کوک رو هم کتک می‌زد و جیمین تلاش می‌کرد مامانش رو متوقف کنه اما کوک و ته هیچ کاری نمی‌کردند چون یکم شرمنده بودن
مادر جیمین کوک و ته رو از خونه بیرون کرد و جیمین عصبی شده بود از رفتار مامانش برای همین خودش هم به سمت کوک و ته رفت و به مامانش گفت

+ اگه بیرونشون کنی منم میرم

_جیمین تو برو تو الان مامان عصبیه

+نه قرار نیست از هم جداشیم منم میام بریم

& جیمین کجا میری؟ چه غلطی می‌کنی؟
تو هیچ جای نمیری...

+من هرجا دوست پسرام باشن همون جا هستم اگه می‌خوای بمونم باید کوک و ته هم بمونن

مامان جیمین نگاه به پایین انداخت و عصبی دستی به چشماش کشید و گفت

& برین تو اتاقتون فقط نبینمتون
شب باباتون میاد می‌خواد ببرتمون مسافرت یه روزه حواستون باشه هیچی نگین تا خودم کم کم بهش بگم

+چشم

سمت اتاق من رفتیم و من به سمت تخت رفتم و خودمو خسته روش انداختم کمرم درد می‌کرد اما حال کوک و ته خوب نبود پس ترجیح دادم که بهشون نگم

_جیمین حالا چیکار کنیم

+نگران نباشین همه چی درست میشه

×حالت خوبه

+اره

شب ....

با اومدن بابا و جمع کردن وسایل سمت ماشین رفتیم مامان بابا جلو نشستن ماهم عقب نشستیم من بین کوک و ته نشستم

کوک دستش رو روی رون پاهای جیمین گذاشت و نوازشش مرد
جیمین با حس دست کوک میخواست بزنه زیر گریه اما نمی شد پس کوک رو بغل کرد و سرش رو تو گردن کوک برد

& جیمین مثل آدم بشین خطرناکه آنقدر کوک رو بغل نکن

+مامان چه خطری داره بس کن میخوام بغلش کنم

My half brothers ☁️ برادران ناتنی من Where stories live. Discover now