ناشناس:دارم میبینمت.اممم خوشگل شدی پسر کوچولو
زین:چی؟کجا؟
ناشناس:زحمت نکش اطرافتو نگاه کنی.
زین:تو کی هستی لعنتی؟فقط منو تنها بذار لعنتی.لعنتی عوضی!
ناشناس:چه بددهنی پسر کوچولو
ناشناس:میدونی که فحش دادن کار بدیه
ناشناس:نمیخوای که الان تنبیهت کنم؟میخوای؟
زین:اصلا اهمیتی نمیدم!
زین:منو.تنها.بذار.لعنتی
ناشناس:نمیتونم پسر کوچولو.هرکی مال من باشه مال خودمه.
×*×
خب خب سلوم یاسی هستـــــم^_^اولین ترجمم و اولین کارم تو واتپد هاها ووت و کامنت یادتون نره*_^
این داستانه ام چند تا چپترش همینجوری پیامای زین و لیامه ولی همو میبیننو چپتر معمولیم داره و بقیشون طولانی ترن
All the Love Yasi♥
YOU ARE READING
Unknown || Ziam(Persian Translation)
Fanfiction+کی اون کبودیو روی گردنت درست کرده عزیزم؟امروز صبح اونجا نبود,بود؟ +زین؟ -این چیزی نیست که تو فکر میکنی,نمیدونم چرا اونجاست.جای نیشه,احتمالا یه حشره یا همچین چیزی نیشم زده **لیام لبشو گاز گرفت و خندید,ولی به اندازه کافی آروم نبود. ________ -من عاشق...