"Baby boy you stay on my mind
Fulfil my fantasies. I think about you all the time. I see you in my dreams."Beyonce - Baby boy
~*~
لوبیای لیما: هی بیبی بوی
زین: فاک، لطفا اینجوری صدام نکن. میدونی چه بلایی سرم میاره.
لوبیای لیما: و دقیقا چه بلایی سرت میاره
زین: ادای آدمای پاک و معصوم رو در نیار، خیلی باهاش فاصله داری
لوبیای لیما: خب دوست دارم اینطوری صدات کنم
لوبیای لیما: چیکار میکنی بیبی بوی؟ دلم برات تنگ شده
زین: پیش خواهرامم، فیلم میبینیم. تو؟
لوبیای لیما: راستش همین الان دارم میام خونتون
زین: حداقل میتونستی بهم بگی
لوبیای لیما: دقیقا همین کارو کردم
زین: نه منظورم اینه که آهه. آره باشه حالا هرچی. فقط بیا تو، در بازه
لوبیای لیما: همینطوری بهم پیام بده بیبی بوی
زین: غیرقانونیه که حین رانندگی پیام بدی
لوبیای لیما: و من فکر میکنم غیر قانونیه که واسه کسی که داره رانندگی میکنه بلوجاب بزنی ولی کسی جلوتو نگرفت، درسته؟
زین: ازت متنفرم
لوبیای لیما: منم عاشقتم، بیبی بوی
~*~
Somebody still reading this shit???
YOU ARE READING
Unknown || Ziam(Persian Translation)
Fanfiction+کی اون کبودیو روی گردنت درست کرده عزیزم؟امروز صبح اونجا نبود,بود؟ +زین؟ -این چیزی نیست که تو فکر میکنی,نمیدونم چرا اونجاست.جای نیشه,احتمالا یه حشره یا همچین چیزی نیشم زده **لیام لبشو گاز گرفت و خندید,ولی به اندازه کافی آروم نبود. ________ -من عاشق...