"I'm not giving up on you,you can say you've had enough but I won't stop."
Amy Grant – Not giving up
___________________________________________
ناشناس:چرا ناراحتی پسر کوچولو
ناشناس:دلم نمیخواد ناراحت ببینمت
ناشناس:تو باید خوشحال باشی,نه ناراحت.
ناشناس:بگو کی اینکارو باهات کرده.بهش یه درس حسابی میدم.
ناشناس:به خاطر اون پسر شیطونه ی لعنتی شهیده؟
ناشناس:قسم میخورم اگه گریه کردنت تقصیر اونه خودم میکشمش.
زین:لطفا,من واقعا حوصله ندارم.
زین:میشه لطفا تمومش کنی,برای دهمین بار التماست میکنم.
ناشناس:نه,ولی واقعا اگه بفهمم کی پسر کوچولوی منو گریه انداخته.
ناشناس:به فکرت نمیرسه چه بلایی سرش میارم.تو نباید ناراحت باشی,آره.
زین:حالا هرچی.برام مهم نیست.
ناشناس:اینجوری رفتار نکن پسر کوچولو,من دارم سعی میکنم باهات مهربون باشم.
زین:تو اصلا کمکم نمیکنی.
ناشناس:فکر کنم اصلا نمیبینی دارم سعی میکنم,میبینی پسر کوچولو؟
ناشناس:ولی من دست بردار نیستم.ولت نمیکنم.
__________________________________________
خب اینم از این بازم مرسی بابت ریدینگ لیستا و ووتا♥منتظر ووت و کامنتا هستم^_^البته اگه ب نظرتون داستان خوبه
All the Love Yasi♥
YOU ARE READING
Unknown || Ziam(Persian Translation)
Fanfiction+کی اون کبودیو روی گردنت درست کرده عزیزم؟امروز صبح اونجا نبود,بود؟ +زین؟ -این چیزی نیست که تو فکر میکنی,نمیدونم چرا اونجاست.جای نیشه,احتمالا یه حشره یا همچین چیزی نیشم زده **لیام لبشو گاز گرفت و خندید,ولی به اندازه کافی آروم نبود. ________ -من عاشق...