16.

1.3K 166 4
                                    

جیمین توی وان حمام نشسته و بدن بی حالش رو به یونگی تکیه داده بود. با هر تکون خوردن آرومش، صدای جا به جا شدن آب به گوش میرسید و باعث میشد سر جاش ثابت بمونه تا مرد رو عصبانی نکنه.
یونگی میخواست بعد از سکس به سرعت ترکش کنه اما ساعت سه بعد از نیمه شب بود و اون پسر بعد از مستی شدیدش، مدت ها تحریک شده بود. به عنوان دامینانت، باید توی خونه میموند و مطمئن میشد که حالش خوبه.
و اینطوری بود که حالا هردوشون ساکت و در حالی که پوست گرم بدن هاشون بهم چسبیده بود، توی وان نشسته بودن و به دیوار رو به رو زل زده بودن.
جیمین صدای گرفته‌ش رو صاف کرد و با لحنی که به سختی شنیده میشد، گفت، "قرارداد..." نفس عمیقی کشید تا بتونه ترسش رو راحت بیان کنه، "ف-فسخ نمیشه؟"
یونگی جلوی خودش رو از در آغوش گرفتن شونه های نحیف پسر گرفت و دست هاش رو همونطور که لبه‌ی وان بودن، مشت کرد، "نه." با خشک ترین لحنی که از پسش برمیومد گفت و سرش رو عقب انداخت، "مست بودی. اما اگه کارت رو تکرار کنی تمومه."
جیمین بینی‌ش رو بالا کشید و سرش رو به نشون فهمیدنش تکون داد.
"مربی جدیدی واسه‌ت پیدا میکنم. باید میفهمیدم اون احمق نمیتونه چشمای کثیفش رو کنترل کنه."
پسر با شنیدن تحکم لحن یونگی، آروم لرزید و در سکوت به آب خیره شد. نمیدونست اجازه پرسیدن چیزی رو داره یا نه اما واقعا باید میفهمید همه اون اتفاق ها برای چی افتادن. بدون اینکه متوجه بشه، بیش از حد توی جاش تکون خورده بود و در نهایت انگشت های کشیده مرد که روی شونه‌ش قرار گرفتن، متوقفش کردن.
یونگی سرش رو نزدیک گوش جیمین برد، "میخوای چیزی بگی؟"
پسر کمی سر جاش چرخید تا فقط از گوشه چشمش نگاهی به صورت مرد بندازه، "این مدت... توی یک ماه گذشته، واقعا به سفر کاری رفته بودی؟" منتظر جواب موند اما صدایی نشنید پس ادامه داد، "حالا که برگشتی چرا بهم نگفتی؟ میتونستم آماده بشم." سرش رو برگردوند و دوباره به دیوار زل زد، "چه کار اشتباهی انجام دادم؟"
یونگی برای یک لحظه بدون اینکه اهمیتی بده، بوسه ای روی شونه پسر گذاشت. دوباره سرش رو عقب برد و به موهای صورتی خوشبو خیره شد، "تو کاری نکردی." دستش رو از زیر آب روی رون پسر گذاشت و فشار آرومی بهش وارد کرد، "تازه برگشته بودم. قرار بود استراحت کنم اما درینا اصرار کرد که توی جلسه مهمش شرکت کنم." نفس عمیقی کشید و هوای دهنش رو روی موهای پسر فرستاد، "و تو اونجا بودی."
جیمین بی توجه به دست یونگی که هنوز هم روی رونش قرار داشت، پاهاش رو در آغوش گرفت و ناخواگاه بیشتر توی سینه مرد فرو رفت. سرش رو روی زانوهاش گذاشت و آروم گفت، "متاسفم. معذرت میخوام."
مرد مو مشکی "هومـ"ـی گفت و پاکت سیگاری که روی قفسه حمام گذاشته بود رو با فندکی که برای اولین بار مال خودش بود، برداشت. یکی از ورقه هارو روشن کرد و گذاشت دود سیگار تا اعماق ریه‌هاش نفوذ کنه. دوباره دست هاش رو لبه وان گذاشت و کمرش رو هم بهش تکیه داد.
جیمین گرمای بدنش رو دنبال کرد و با احتیاط سرش رو روی سینه‌ش قرار داد. پاهاش رو دراز کرد تا دوباره بین پاهای مرد قرار بگیرن و دود سیگارش رو نفس کشید.
یونگی پک عمیقی زد و دود رو به سمت موهای پسر هدایت کرد. این عجیب ترین احساس عمرش بود. حتی نمیدونست از جیمین چی میخواد! دوری طولانی مدت رو ازش تجربه کرده بود اما به نظر نمیومد که کافی باشه.
در واقع، دست هاش هنوز هم برای در آغوش کشیدن پسرک پر میکشیدن.
احمقانه بود اما، حرف های دیوونه کننده تهیونگ کیم دائما توی ذهنش پخش میشدن؛ مثل یه موش آب کشیده دنبال سرپناهی میگشت. من میخوام اون سرپناه باشم.
ولی آیا مین یونگی کسی بود که بتونه سرپناه یه پسر بیچاره باشه یا فقط زندگیش رو سخت تر میکرد؟
غرق در افکارش بود که انگشت های کوچیک و نرمی رو روی دستش احساس کرد. انگشت ها با لمس پَر مانندی طول ساعدش رو طی کردن و به مچش رسیدن. از کف دستش گذشتن و لوله کاغذی بین انگشتانش رو به آرومی قاپیدن.
جیمین همیشه همینطوری بود. حواس بقیه رو به زیبایی ها و لطافتش، آرامش و صدای ملایمش پرت میکرد و چیزی رو ازشون میدزدید که اصلا انتظارش رو نداشتن.
و در این مورد، یونگی خودش رو وادار میکرد که باور کنه اون چیز، توانایی لعنتیش برای تصمیم گیری صحیح و مخالفت با میل باطنیشه. حتی یک لحظه هم نمیخواست به این فکر کنه که پسر مو صورتی، تونسته قلبش رو از چنگش دربیاره و مثل سیگاری که حالا روی لب های برجسته‌ش قرار داشت، به بازی بگیرتش!
جیمین توی آغوش مرد چرخید و با ناله آرومی به خاطر درد پایین‌تنه‌ش، پاهاش رو توی آب دو طرف کمر یونگی گذاشت. دو انگشتش رو روی لوله کاغذی گذاشت و دودش رو به سمت صورت مرد که هیچ حسی رو نشون نمیداد، بیرون فرستاد.
یونگی پوزخند زد و سیگاری که حالا توسط انگشت های زیبای پسر به سمتش گرفته شده بود رو گرفت. پک عمیقی زد و موهای صورتی و لب های پف کرده پسر رو پشت هاله ای از دود مخفی کرد.
جیمین لبخند زد و سیگار رو پس گرفت. قبل از اینکه اون رو بین لب هاش بذاره، صورتش رو به مرد نزدیک‌تر کرد، "منو بخشیدی؟"
یونگی دست هاش رو بالای رون های پسر گذاشت و استخوان لگنش رو نگه داشت، "نمیدونستم سیگار میکشی پارک جیمین."
جیمین دود سفید و خاکستری رو از بین لب های نرمش خارج کرد و توی چشم های مرد زل زد، "چند بار امتحانش کرده بودم." سیگار به فیلتر رسیده رو بیرون وان انداخت و چشم هاش رو خمار کرد، "منو بخشیدی...؟" با صدای آروم‌تری اضافه کرد، "ددی،"
یونگی انگشت هاش رو بیشتر توی عضلات پسر فرو برد و بینی‌ش رو روی رگ های گردنش کشید، "نه جیمین. نبخشیدمت." نقطه ای که میدونست مکیدنش باعث شنیده شدن ناله هاش میشه رو انتخاب کرد و زبونش رو روش فشار داد، دهنش رو بازتر کرد و گاز آرومی از پوستش گرفت.
جیمین بین دست هاش نرم شد و سرش رو عقب برد تا فضای بیشتری بهش بده. صداش گرفته تر از قبل بود، "باید چیکار کنم؟" نمیتونست فرصتی که مرد بهش داده بود رو از دست بده.
یونگی آروم خندید و سرش رو عقب برد. به پسر که لب هاش رو کمی جلو آورده بود و با چشم های معصومش بهش نگاه میکرد، زل زد، "فردا دیروقت میام پیشت."
و جیمین مطمئن بود که میتونست یونگی رو وادار به بخشیدنش کنه.

Kiss Me Like You Miss Me (Red) - Yoonmin ×BDSM×Where stories live. Discover now