12.

1.5K 194 3
                                    


یونگی روی تخت کنار همسرش که نفس نفس میزد، دراز کشید، "به کدوم دلیل کوفتی‌ای دیگه قرصاتو نمیخوری؟! از کاندوم متنفرم!"

درینا به سمتش چرخید و با لبخند محوی بهش نگاه کرد، "خب ازش استفاده نکن." معصومانه به چشم های خشمگین شوهرش خیره شد.

یونگی نگاهی بهش انداخت و اخمش رو غلیظ تر کرد، "پس عمدا قرصارو گذاشتی کنار. دوباره مغزتو با اون چرندیات راجع به بچه پر کردن؟! لازمه بازم به مادرت بگم پاشو از زندگیمون بیرون بکشه؟!"

زن از روی تخت بلند شد و موهای موج دارش رو گوجه ای بست. به طرف حمام اتاق بزرگ رفت، "وقتشه یونگی. پنج ساله که باهم ازدواج کردیم و توی لعنتی حتی نمیخوای یه بچه داشته باشیم!"

در حمام رو محکم پشت سرش بست و باعث شد همسرش پوزخند بزنه و سیگاری روشن کنه.

معلومه که نمیخواست بچه دار بشه. از اول ازدواج هم هیچ بحثی در این مورد نبود. مین یونگی به وارثی نیاز نداشت. فقط با درینا لی ازدواج کرده بود تا گنگ لعنتیش رو وسعت ببخشه.

عجیب بود که اون زن هنوز هم این موضوع رو درک نکرده بود.

از جاش بلند شد و اتاق رو ترک کرد. به طبقه پایین خونه کاخ‌مانند رفت و سر میز آشپزخونه نشست، "خانم چویی!" بلند خدمتکار خونه رو صدا زد و بهش دستور داد که غذاش رو بیاره.

زن مسن، بشقاب فیله مرغ و ریزوتو رو جلوی مرد گذاشت و بعد از ریختن نوشیدنیش توی جام شیشه ای، غذاخوری رو ترک کرد.

یونگی چنگالش رو توی قطعه ای از گوشت مرغ فرو برد و جویدش. زیر لب "هومـ"ـی گفت و جرعه ای از شراب سرخ توی جام نوشید. فکرش بی اختیار به سمت جیمین کشیده شد. اصلا تا به حال همچین غذایی خورده بود؟

دو دفعه‌ای که باهم بیرون رفته بودن رو به یاد آورد و سرش رو تکون داد. هسته زیتونش رو توی بشقاب اضافی انداخت و به خودش قول داد که علاوه بر هدیه ای که به پسر قول داده بود، اون رو بعد از چند روز خونه موندن، بیرون ببره.

درینا چند لحظه بعد درحالی که پلیور بلند و چکمه های مشکی پوشیده بود، وارد اتاق غذاخوری شد و به طرف همسرش رفت. خم شد و بوسه ای روی گونه‌ش گذاشت، "میرم کلابم. اگه دوست داری میتونم منتظرت بمونم."

یونگی لقمه‌ش رو قورت داد و نگاهی به قیافه خندان همسرش انداخت، "خوش بگذره."

درینا خندید و باقی مونده شراب شوهرش رو سر کشید، "به حرف هام فکر کن،" و همراه با صدای برخورد چکمه هاش به پارکت کف، خونه رو ترک کرد.

یونگی شراب بیشتری توی جامش ریخت و موبایلش رو برداشت. شماره جیمین رو گرفت و گوشی رو کنار گوشش نگه داشت. چند لحظه طول کشید تا پسر جواب بده اما بالاخره صدای خندانش توی گوشش پیچید، "سلام."

Kiss Me Like You Miss Me (Red) - Yoonmin ×BDSM×Where stories live. Discover now