یونگی در ماشین رو باز کرد و نگاهی به پسر مو صورتی انداخت. چشم هاش بسته بودن و مژه های بلند، روی گونه های برجستهش سایه انداخته بودن.
دست هاش رو پشت گردن و زانوهاش برد و از روی صندلی ماشین بلندش کرد. در رو با تکون دادن پاش بست و برای نگهبان ساختمان که توی اتاقک لابی نشسته بود، سر تکون داد.
نگهبان لیوان قهوهش رو بالا برد و وقتی دو مرد از جلوش عبور کردن و یونگی دکمه آسانسور رو فشرد، صورتش رو جمع کرد.
هیچوقت از کارهای مرد مو مشکی سر در نمیاورد.
یونگی درحالی که جیمین خوابیده رو در آغوش گرفته بود، دکمه طبقه آخر رو لمس کرد و به انعکاسشون توی آینه خیره شد.
از خودش ناراضی بود.
احساسات جایی توی زندگی و البته قراردادش، نداشتن!
زبانه های آتشی که گوشه قلبش حس میکرد، فقط زندگیش رو شعلهور میکردن و هرچه که داشت و یا رویای داشتنش رو در سر میپروروند رو میسوزوندن و خاکسترش رو توی چشم هاش فرو میکردن؛ برای مین یونگی سی و پنج ساله، این زیباترین تعریف از چیزی بود که بقیه بهش عشق میگفتن.
بدن پسر رو پس از رسیدن به طبقه واحدش، از آسانسور بیرون برد و سعی کرد به ناله های آرومش توی خواب و نفس های گرمی که به گردنش برخورد میکردن، توجهی نکنه.
رمز آپارتمانش رو روی صفحه لمسی وارد کرد و بدون اینکه کفش هاش رو دربیاره، به طرف راه پله رفت. به سختی پله هارو طی کرد و شونهش رو به در اتاق جیمین فشار داد تا بازش کنه.
خوشبختانه تختش نامرتب بود و پتوش از روی تشک، کنار رفته بود.
خم شد و بدن گرم و سبکش رو روی تخت گذاشت. پتو رو روش کشید و سعی کرد بدون اینکه نگاه دوباره ای به چشم های بسته و لب هاش پف کردهش بندازه، اتاق رو ترک کنه. آخه چطور ممکن بود توی یک ربع مسیر رستوران تا خونه، اونقدر عمیق به خواب فرو رفته باشه؟
برخلاف تصمیم مغزش، چشم هاش رو به سمت صورت معصوم پسر کشوند و قبل از اینکه بتونه جلوی خودش رو بگیره، خم شد و بوسه ای روی لب هاش گذاشت.
جیمین با حس کردن لب های یونگی، ناله آرومی کرد و به پلک هاش اجازه باز شدن، داد. خوابآلود به مرد خیره شد که به نظر میومد از بیدار کردنش ناراضی باشه، "هی،" خمیازه کشید و دستش رو جلوی دهنش گرفت، "چرا بیدارم نکردی؟"
یونگی صاف ایستاد و کتش رو مرتب کرد. دکمه های بالایی پیراهنش و سر آستین هاش رو بست، "چرا باید بیدارت میکردم؟"
جیمین اخم ظریفی کرد، "چون هنوز ندیدیش." خواست توی تخت بشینه که مرد آروم مانعش شد، "فردا."
YOU ARE READING
Kiss Me Like You Miss Me (Red) - Yoonmin ×BDSM×
Fanfictionمین یونگی رئیس بزرگترین گنگ سئول توی پارتی کلاب همسرش یه دانشجوی 20 ساله رو به فاک میده و نمیتونه فکر کردن به لذت رابطه داشتن باهاش رو از ذهنش خارج کنه. پارک جیمین ناخودآگاه درگیر قرارداد بیدیاسامی میشه که تا به حال چیزی ازش نشنیده. پانزده سال ت...