3.

2.1K 291 8
                                    


"تهیونگ!"

صدای بم و بلند پدرش از طبقه پایین شنیده میشد. حرکاتش رو سریع تر کرد تا هرچه زودتر، خونه رو به مقصد جایی برای دیدن یونگی، ترک کنه. اما انگار والدینش بیخیال نمیشدن،

"تهیونگ سوییتی...شام حاضره. مهمونا منتظرتن." صدای زنونه مادرش با نزدیک شدن به در بسته اتاق، آرومتر شد، "شارلوتم اومده!" با خوشحالی‌ای که پسرش قطعا درک نمیکرد، گفت.

پسر مو آبی سرش رو تکون داد و وقتی پالتش رو اشتباها از روی قفسه پایین انداخت، زیر لب نچ نچ کرد. کشوهای دراورش رو تند تند باز و بسته کرد و دنبال کراوات آبی رنگ با طرح های زرد کوچیک و بزرگ روش گشت. برند دیور. حتی عطری که اون شب زده بود رو هم به خاطر داشت. دست های پسر رو به یاد می آورد که حین رقص، دور گردنش حلقه شدن. قدش تقریبا به اندازه تهیونگ بود. شاید یک یا دو سانتی متر کوتاه تر.

کراوات رو مچاله شده و در کنار سطل آشغال اتاقش که با اسپری مشکی روش کلمه، 'وَنته' رو نوشته بود، پیدا کرد. نفس راحتی کشید و تصمیم گرفت جواب مادرش رو بده تا کمی برای خودش وقت بخره. "پنج دقیقه دیگه."

صدای پاشنه کفش های مادرش رو شنید که از پله ها پایین میرفت. کراوات رو باز کرد و به انگشتر نقره ای رنگی که بینش مخفی کرده بود، زل زد. بدون هیچ نگین یا حکاکی ‌ای. فلز براق ساده رو دوباره توی کراوات قایم کرد و کتش رو در آورد. پارچه مخملش اذیتش میکرد. کت رو روی تخت خواب بزرگی که وسط اتاقش گذاشته بود و وسایل هنرش روش پراکنده بودن، پرت کرد و به سمت اتاق لباس هاش رفت. انگشت هاش رو بازیگوشانه روی پارچه لباس هاش کشید و لبخند زد. انگار خیالش از قبل راحت تر شده بود. حداقل انگشتر رو پیدا کرده بود.

پیراهن گشاد زرد راه راهی که از هَرولد از پاریس فرستاده بود رو جلوی بدنش گرفت و به انعکاس خودش توی آینه خیره شد. برای بار هزارم به سلیقه هرولد آفرین گفت و پیراهن سفید ساده‌ش رو با باز کردن دکمه هاش درآورد تا رنگ مورد علاقه فعلیش رو بپوشه.

پنج دقیقه بعد، در حالی که لبخند بازیگوشانه‌ش، دندون های سفیدش رو نشون میداد، از پنجره اتاقش آویزون شده بود و سعی میکرد پاهاش رو روی پشت بام طبقه اول خونه بذاره. نزدیک به سر خوردن بود که بالاخره کفش های ونس سفیدش رو روی سطح آجری گذاشت و لبه پنجره رو رها کرد. بی سرو صدا و با قدم های بلند به سمت حیاط پشتی خونه رفت و بعد از صلیب کشیدن روی سینه‌ش، از لبه پشت بام پایین پرید.

روی چمن های حیاط پشتی، دقیقا جلوی موتورش فرود اومد.پاهاش درد گرفته بودن اما اهمیتی نداشت. موفق شده بود برای بار سوم از خونه فرار کنه.

پدرش قطعا عصبانی میشد.

****

جیمین تقریبا با سر، توی کاسه توالت فرو رفته بود و از پشت، فقط موهای نقره ای براقش زیر نور بد رنگ بار، توی چشم میزدن‌، "فاک. اینا چی میخورن؟!"

Kiss Me Like You Miss Me (Red) - Yoonmin ×BDSM×Where stories live. Discover now