17. {SMUT}

3.1K 232 140
                                    

یونگی وارد آپارتمان شد و خونه بامزه ای که میتونست با دست هاش حملش کنه و گربه کوچیک داخلش خوابیده بود رو آروم گوشه‌ی سالن کنار پنجره ها گذاشت. کراوات دور گردنش رو شل کرد و به طرف آشپزخونه رفت تا قبل از بالا رفتن از پله ها، چیزی بنوشه.
بطری شراب نصفه‌ای روی میز چوبی جا خوش کرده بود. کمی از مایع خردلی رنگ رو توی لیوان شیشه ای کنارش ریخت و سعی کرد به جای رژ لب صورتی‌ای که لبه‌ش باقی مونده بود، توجه نکنه.
شراب رو قورت داد و چرخید تا از آشپزخونه خارج بشه که صدای برخورد پاشنه کفش به پارکت کف خونه رو شنید.
با کنجکاوی وارد سالن شد و منظره ای رو دید که مطمئنا تا مدت ها از ذهنش خارج نمیشد؛
پارک جیمین وسط راه پله مارپیچ ایستاده و انگشت های سفیدش که قرمزی لاک روشون خودنمایی میکرد رو روی نرده گذاشته بود. پاهای خوش فرمش با فیشنت مشکی پوشیده شده بودن و دامن کوتاه آبی قوس باسنش رو بیشتر نمایان میکرد. پیراهن سفید دکمه داری که لبه‌ش زیر دامن فرو رفته بود، کمر باریکش رو به رخ میکشید. موهای صورتی توی پیشونیش ریخته بودن و گونه های سرخش بیش از حد جوون نشون میدادنش. اونقدر که یونگی حس میکرد به جای جیمین بیست ساله، با دختر دبیرستانی جذابی رو به رو شده بود که با نگاه براقش تماشاش میکرد.
صدای برخورد کفش به پارکت، قطعا از نیم‌بوت های مشکی پسر شنیده شده بود.
جیمین لب های درشتش رو از هم فاصله داد و سرش رو کج کرد، "بالاخره اومدی ددی." آروم خندید و بقیه‌ی پله هارو طی کرد تا در فاصله چند قدمی مرد قرار بگیره، "دوستش داری؟" با خوشحالی گفت و چرخ زد تا استایل جدیدش رو کاملا به نمایش بذاره.
یونگی آب دهن خشک شده‌ش رو قورت داد و بالا و پایین رفتن سیب گلوش رو احساس کرد، "دیوونه کننده شدی بیبی." صدای خشدارش شنیده شد و بعد هم قدمی به سمت پسر برداشت.
جیمین بقیه فاصله بینشون رو طی کرد و کراوات مرد رو توی دست هاش گرفت. آروم کشیدش و باعث شد صورت هاشون نزدیک هم قرار بگیره، "خیلی منتظرت موندم،" لب هاشون رو با بوسه کوتاهی بهم رسوند و حتی به یونگی فرصت جواب دادن بهش رو نداد، "اوپا." از مرد فاصله گرفت و این بار با عشوه بیشتری پاش رو روی پله اول گذاشت، "بریم بالا؟"
یونگی احساس میکرد تمام کنترلش روی بدنش رو از دست داده. عضوش کاملا توی شلوارش برامده شده بود و بازی جیمین، هرلحظه اوضاعش رو بدتر میکرد.
سرفه ای کرد و سرش رو برای تایید تکون داد. در واقع، اولین بار بود که سابش تصمیم گرفته بود به کینک عجیبش بها بده و براش جوری لباس بپوشه که تقریبا تحقیر کردن خودش به حساب میومد.
هردوشون از پله ها بالا رفتن؛ جیمین در حالی که باسنش رو بیش از حد نیاز، تکون میداد و یونگی با داد کشیدن سر خودش توی ذهنش. باید دوباره کنترلش رو به دست می آورد.
پسر مو صورتی بار دیگه ناخن های لاک‌زده‌ش رو با گذاشتنشون روی دستگیره در قرمز رنگ، به رخ کشید و بعد با فشاری بازش کرد.
وارد شدن به اون اتاق بهش این حس رو القا میکرد که واقعا توی نقشش فرو رفته. از اونجا به بعد، مطیع دامینانتش میشد و دقیقا مثل کسی رفتار میکرد که لباس هاش رو پوشیده بود. احتمالا 'ساب‌اسپیس' که توی اینترنت درموردش خونده بود هم چیزی شبیه به این بود!
جیمین وسط اتاق ایستاد و از روی شونه‌ش نگاهی به یونگی انداخت که در رو بسته و با چشم های گربه مانندش بهش زل زده بود. چرخید و لب هاش رو جلو برد. فاصله بینشون رو دوباره از بین برد و درحالی که دست هاش روی شونه های مرد قرار داشتن، سرش رو کج کرد، "منو نمیخوای اوپا؟"
یونگی زیر لب "فاک" آرومی گفت و دست های بزرگش رو دو طرف کمر پسر گذاشت، "خودتو واسه ددی آماده کردی بیبی‌گرل؟"
جیمین لبخند به ظاهر معصومانه‌ای زد و به جلو خم شد تا توی گوش مرد زمزمه کنه، "آماده‌م ددی. فقط باید کاندوم مورد علاقمو پیدا کنیم." خندید و دوباره عقب رفت.
"کاندوم؟" یونگی به بینی‌ش چین انداخت.
"نمیخوای که..." جیمین ادامه حرفش رو به افکار یونگی سپرد و ازش فاصله گرفت تا در کمدی که حالا میدونست کاندوم های مرد توش قرار داشتن رو باز کنه. حین انتخاب کردن، خم شد و گذاشت یونگی رنگ بنفش پلاگ که هنوز درونش بود رو از زیر دامن بالارفته‌ش ببینه.
مرد کتش رو درآورد و روی میز مشکی انداخت. دکمه های پیراهن سفیدش رو باز کرد و وقتی جیمین با قیافه خندان و کاندومی با طعم شکلات به سمتش برگشت، پوزخند زد، دکمه های شلوارش رو باز کرد و دست هاش رو از پشت روی میز گذاشت، "بیبی گرل؟" یکی از ابروهاش رو بالا برد و باعث شد جیمین کاندوم رو روی میز بندازه و جلوی مرد زانو بزنه.
پسر مو صورتی سرش رو بالا برد و با چشم های قهوه‌ایش که هاله ای از شهوت روشون رو پوشونده بود، به صورت یونگی خیره شد، "اوپا." اون کلمه تقریبا مثل ناله ای آروم از بین لب هاش خارج شد و باعث شد انگشت های سفید و کشیده مرد بین موهاش فرو برن و سرش رو به سمت عضوش که هنوز هم پوشیده بود، ببرن، "زود باش بیبی. اگه میخوای سوراخت که واسم خیس شده رو بفاک بدم، باید اول زحمت بکشی!"
جیمین آروم نالید و شلوار و باکسر مشکی مرد رو پایین کشید. دیک برامده‌ش رو توی دستش گرفت و انگشت شستش رو روی سرش فشار داد. در حالی که هنوز هم با معصومیت به یونگی خیره شده بود، زبونش رو آروم از دهنش خارج کرد و پوست حساسش رو لیسید.
فشار انگشت های مرد توی موهاش بیشتر شد. جیمین ناله آرومی کرد و زبونش رو دور تا دور سر عضو یونگی کشید. بالاخره نگاهش رو از چشم های گرسنه‌ش گرفت و به دیک برامده‌ای که جلوی خودش بود، خیره شد.
لب هاش رو از هم باز کرد و عضو مرد رو وارد دهنش کرد. گونه هاش رو فرو برد و زبونش رو روی رگ های برامده کشید. بدون اینکه سرش رو عقب و جلو ببره، دستش رو دور قسمتی از دیک یونگی که توی دهنش جا نمیشد، حلقه کرد و آروم تکونش داد.
یونگی با استفاده از انگشت هایی که بین موهای صورتی و نرم پسر قرار داشتن، سرش رو کمی به جلو فشرد و وقتی عضوش ته گلوش رو لمس کرد، ناله غرش مانندی کرد، "ددی رو اذیت نکن کوچولو."
جیمین چشم هاش که حالا حلقه های اشک توشون مشخص بود رو به طرف صورت مرد کشوند. توی نگاهش دنبال اثری از تحسین و آفرین گفتن میگشت. نیاز داشت یونگی بهش بگه که ازش راضیه.
یونگی اون نگاه رو میشناخت. تا به حال اون رو روی صورت ساب‌های متعددش دیده بود، اما میل جیمین به تحسین شدن، بیشتر از هرکس دیگه ای بود. اون هرکاری برای راضی کردنش انجام میداد و همین بود که از بقیه متفاوتش کرده بود!
انگشت هاش رو توی موهای پسر حرکت داد و به چشم های زیباش زل زد، "کارت عالیه بیبی. فاک! باید قیافه‌تو ببینی. شبیه فرشته های بهشتی شدی."
جیمین دور عضو مرد ناله ای کرد و لرزش هایی رو توش به وجود آورد.
یونگی برای لحظه ای سرش رو عقب انداخت و فشار دستش رو بیشتر کرد، "فاک دال... لبای لعنتیت واسه همین کار ساخته شدن!"
تک تک کلماتش مستقیما روی عضو جیمین تاثیر میگزاشتن. سخت بود که خودش رو کنترل کنه و دستش رو زیر دامنش نبره اما هرکاری رو برای تایید شدن از طرف ددی انجام میداد.
بالاخره عضو مرد رو از دهنش بیرون برد و به پوستش که به خاطر تحریک شدن، سرخ شده بود خیره شد. سرش رو پایین تر برد و زبونش رو از زیر، روی طولش کشید. دستش رو آروم بالا برد و انگشت های یونگی که بین موهاش بودن رو بین انگشت های کوتاه تر خودش قفل کرد. عقب رفت و با نگاهش از مرد اجازه خواست و وقتی یونگی موافقت کرد، دستش رو از روی سر خودش برداشت. حالا میتونست آزادانه سرعت و شدت حرکاتش رو تعیین کنه.
دوباره سرش رو جلو برد و این بار فقط نوک عضو مرد رو توی دهنش فرو برد. زبونش رو دورش حرکت داد و به ناله های غرش مانند یونگی گوش داد.
سرش رو جلوتر برد و برخورد نوک عضو مرد با ته گلوش رو احساس کرد. اشک ها دوباره به چشم هاش هجوم آوردن اما اهمیتی نداد و در ابتدا آروم، اما بعد به سرعت سرش رو روی دیکش عقب و جلو برد.
ناله های آروم و خفه‌ش یونگی رو بیشتر تحریک میکردن. اون از انجام دادن این کار لذت میبرد.
جیمین تکون خوردن عضو مرد توی دهنش رو احساس کرد و در حالی که به چشم هاش زل زده بود، مانع بیرون رفتن دیکش از دهنش شد.
یونگی دوباره لعنتی نثار چهره تحریک کننده پسر کرد و وقتی عضوش ته گلوی پسر خالی شد، سرش رو عقب انداخت، "جیمین... فاک!"
جیمین ماده لزجی که توی گلوش ریخته بود رو قورت داد و بعد از چند بار عقب و جلو بردن سرش، عضو مرد رو از حصار دهنش رها کرد.
یونگی دوباره دستش رو بین موهای صورتی رنگش برد و آروم بالا کشیدش. حالا رو به روی هم ایستاده بودن. جیمین با لب های پف کرده و خیس از کام و بزاق و یونگی درحالی که تازه از اوجش پایین میومد اما هردوشون میدونستن که اون براشون کافی نبوده!
یونگی انگشت اشاره‌ش رو نوازش‌وار روی گونه سرخ پسر کشید و توی چشم هاش خیره شد، "میخوای ددی بفاکت بده؟" صدای خشدارش از تحریک کننده ترین چیزها برای جیمین بود.
پسر مو صورتی تندتند سرش رو برای تایید تکون داد، "ل-لطفا اوپا. دیگه نمیتونم تحمل کنم." صداش گرفته بود و این هردوشون رو تحریک میکرد.
مرد به جلو خم شد و لب های خیس جیمین رو مهمون بوسه پرحرارتی کرد. دست هاش رو روی کمرش گذاشت و کم کم پایین بردشون. باسن پسر رو از روی دامن بین انگشت هاش گرفت و جیمینی که نرم شده بود رو بین بازوهاش اسیر کرد. زبونش رو وارد دهنش کرد و این بار دامنش رو بالا داد تا انگشت هاش رو روی فیشنت بکشه.
نقاطی از پوست جیمین که در تماس با انگشت های گرم مرد قرار داشتن، مثل آتش میسوختن و بیشتر دیوونه‌ میکردنش. بدون اینکه خجالت بکشه ناله میکرد و زبونش رو در کنار زبون یونگی، به رقص در می آورد. دست هاش پشت گردن مرد حلقه شده بودن تا بدن هاشون رو بیشتر از اون، بهم نزدیک کنن و عضو یونگی که دوباره برامده شده بود رو روی شکمش احساس میکرد.
یونگی به حلقه طلایی فیشنت رسید و انگشت اشاره‌ش رو دور پلاگی که توی سوراخ پسر قرار داشت حلقه کرد. با خیس شدن سر انگشتش، به میزان لوب زیادی که استفاده کرده بود، پی برد. پلاگ رو بین انگشت هاش گرفت و با اینکه امکان نداشت بیشتر از اون فرو بره، فشردش تا پروستات پسر رو لمس کنه.
جیمین بین بوسه عمیقشون نالید و بدنش رو حتی بیشتر از اون، به یونگی چسبوند. مطمئنا رد پریکام مرد روی لباس زیباش میموند.
یونگی بالاخره بوسه رو تموم کرد و با احساس نیاز شدیدی به پسری که توی آغوشش نرم شده بود و با چشم های خمار بهش زل زده بود، نگاه کرد، "تخت. همین حالا."
جیمین سرش رو تکون داد و با بی میلی از گرمای بدن مرد فاصله گرفت. به طرف تخت چرخید اما صدای خشدار یونگی مانعش شد، "اتاق من."
با صدای برخورد پاشنه‌ی بلند کفش هاش از اتاق خارج شد و در حالی که دردی توی پایین تنه‌ش احساس میکرد، به طرف اتاقی که یونگی توش میخوابید، رفت.
مرد همه لباس هاش رو در آورد و بطری لوب پری رو کمد مربوط بهش برداشت. کراواتش رو هم از روی لباس های تا شده و مرتبش برداشت و با کاندوم انتخابی جیمین، اتاق رو ترک کرد.
در اتاق خودش رو با هل دادنش باز کرد و با جیمینی رو به رو شد که چهار دست و پا روی تخت مشکی رنگ قرار داشت. به طرفش رفت و با قرار دادن زانوهاش روی تخت، روی بدنش خیمه زد. لاله گوشش رو بین دندون هاش گرفت و به نفس نفس زدن های شیرین پسر گوش داد، "حالا ددی بفاکت میده بیبی گرل، جوری که میفهمی این همه منتظرش موندن، ارزشش رو داشته!" عقب رفت و دست های پسر رو از زیر بدنش کنار برد. مچ هاش رو روی کمرش نگه داشت و باعث شد صورتش توی بالشت فرو بره، "خودتم اینطوری احساس بهتری داری نه؟" پوزخند زد، پارچه ساتن کراواتش رو دور مچ های ظریف گره زد و جیمین هم با ناله کوتاهی حرفش رو تایید کرد.
کاندوم شکلاتی رو روی عضوش کشید و دامن پسر رو بالا داد. پلاگ رو توی باسنش چرخوند و با لحن آروم و کشداری گفت، "چرا خودت سعی نمیکنی دربیاریش بیبی؟"
جیمین نالید و سرش رو چرخوند تا گونه‌ش رو روی بالشت بذاره، "د-ددی،" نفس نفس میزد، "لطفا..."
"اگه نتونی دربیاریش... خب نمیتونم بفاکت بدم بیبی گرل." یونگی با لبخند به ظاهر معصومانه ای گفت و باعث خارج شدن "اوپا"ی کشیده ای از بین لب های پسر شد. بی توجه به اعتراض جیمین، ضربه ای به باسن پوشیده با فیشنتش زد که دوباره صدای ناله‌ش رو بلند کرد. انگشت اشاره‌ش رو به کنار سوراخ پُر پسر فشرد و لب پایینش رو گاز گرفت، "زود باش بیبی گرل... فقط یکم از عضلاتت استفاده کن."
جیمین نالید و نگاهش رو از قیافه ددی خبیث گرفت. پیشونیش رو به بالشت فشرد و دست هاش رو پشت کمرش مشت کرد. با تمام توانش عضلاتش رو منقبض و منبسط کرد و بالاخره پلاگ رو از سوراخش بیرون و توی دست منتظر مرد انداخت.
همراه با پلاگ بنفش رنگ، مقدار زیادی لوب از ورودی نبض دار پسر خارج شد و باعث شد یونگی سرش رو خم کنه و زبونش رو روی سوراخ باز بکشه، "بیبی..." دوتا از انگشت هاش رو توی باسنش فرو برد و تا جایی که میتونست از هم فاصله‌شون داد، "سوراخ خیست ددی رو دیوونه میکنه." انگشت هاش رو بیرون برد و در بطری لوب رو باز کرد. ضربه ای به پوست حساسش زد و لوب بیشتری روی خط باسنش ریخت. ماده بی رنگ پوست و فیشنت جیمین رو طی کرد و مقدار زیادیش توی سوراخ منتظرش که بی دلیل باز و بسته میشد، فرو رفت.
"سوراخ لعنتی کوچولو... فاک کاش میتونستی خودتو ببینی." با گفتنش سریع از جاش بلند شد و جیمینی که با صدای بلند اعتراض میکرد رو توی اتاق تنها گذاشت تا گوشیش رو از طبقه پایین بیاره.
دوباره پشت پسر قرار گرفت و در حالی که گوشیش توی یک دستش قرار داشت و دوربینش روی باسن جیمین متمرکز شده بود، انگشت های شست و اشاره دست آزادش رو دو طرف سوراخ صورتیش گذاشت و بیشتر باز کرد.
صدای دوربین گوشی مرد، باعث سرخ شدن گونه ها و گردن جیمین شد. سرش رو بیشتر توی بالشت فرو برد و دست هاش رو بی دلیل تکون داد تا از شر گره محکم کراوات خلاص بشه اما امکانش نبود. اونقدر احساس حقارت میکرد که میخواست همون جا توی زمین فرو بره اما عجیب تر از اون این بود که، عضو لعنتیش پریکام بیشتری رو به پارچه داخلی دامنش میمالید. کم کم مغزش بهش اجازه داد که با حرکت تحقیر کننده مرد تحریک بشه و باعث شد با اختیار خودش زانوهاش رو بیشتر روی تخت از هم فاصله بده تا منظره بهتری برای عکس های یونگی بسازه، "ددی... منو بفاک و همشو ض-ضبط کن. همه باید ببینن چطوری دیکت توی سوراخم فرو میره... منو ب-بفاک اوپا." نالید و پلک هاش رو روی هم فشرد. نمیتونست باور کنه که همچین کلماتی از دهنش خارج شده بودن.
یونگی "‌فاک" بلندی گفت و بطری لوب رو روی عضوش خالی کرد. مایع لزج رو روی کاندوم پخش کرد و دکمه ضبط کردن دوربین گوشیش رو فشرد. عضوش رو روی سوراخ پسر کشید و بعد فقط سرش رو واردش کرد. قسمتی از عضله که بیرون باسن جیمین قرار داشت رو توی دست آزادش گرفت و باوجود حساس بودن بیش از حدش، تکونش داد تا سوراخ پسر رو به بازی بگیره، "فاک جیمین... بگو چقدر دیک ددی رو میخوای." دوربین رو با وجود تکون خوردن های بدنش روی سوراخ جیمین نگه داشته بود.
"ددی... کل روزو منتظر این بودم که بیای و منو بفاک بدی! ل-لطفا... دیگه نمیتونم-"
جمله لرزان جیمین با ورود ناگهانی عضو مرد به بدنش، تبدیل به فریاد بلندی شد. صورتش رو به بالشت فشرد و ناخن های لاک‌زده‌ش رو توی پوست کف دستش فرو برد.
یونگی بدون اینکه بهش فرصت عادت کردن به سایزش رو بده، عضوش رو ازش خارج کرد و دوباره تا ته واردش شد.
اینکه دوربین گوشی یونگی تمام این اتفاقات رو ضبط میکرد، هردوشون رو بیش از حد تحریک میکرد.
جیمین با ضربه های سریع و محکم مرد که به پروستاتش میخوردن، ناله میکرد و یونگی به خاطر لمس کردن دیواره های داخلی پسر از پشت کاندوم، میغرید. نمیدونست به منظره واقعی سوراخ جیمین که از بین حلقه طلایی فیشنت مشخص بود، نگاه کنه یا به ویدیوی تحریک کننده ای که گوشیش ضبط میکرد.
دست آزادش رو روی کمر پسر گذاشته بود و ازش به عنوان تکیه گاه استفاده میکرد اما درست قبل از اینکه به کام برسه، عضوش رو بین برد و با استفاده از انگشت های کشیده‌ش که حالا به خاطر نزدیک شدن به دومین ارگاسمش، میلرزیدن، کاندوم رو در آورد و گوشه ای پرتش کرد، "باید کاممو داخلت حس کنی بیبی. باید مدت ها همون جا نگهش داری!" با صدای گرفته ای گفت و ضربه زدن رو سر گرفت.
عضو جیمین که بیش از حد بهش بی توجهی کرده بود، بالاخره لرزید و حجم عظیمی از کام رو روی تخت و دامن آبی رنگش ریخت. موقع به کام رسیدنش اسم یونگی رو با صدای بلند فریاد زد و بعد از اون هم گذاشت مرد بدن بی حالش رو به میل خودش کنترل کنه و خیلی زود، کامش رو توی سوراخش خالی کنه.
یونگی بعد از به اوج رسیدنش چند ضربه آروم دیگه داخل پسر زد و بالاخره عضوش رو بیرون کشید. کام و لوب زیادی از سوراخ پسر به بیرون جاری شدن که با قرار دادن انگشتش کنار ورودی قرمز رنگ، جریان رو تندتر کرد و بعد هم با فشردن پلاگ به پوستش، همه‌ش رو دوباره داخل سوراخش برگردوند.
جیمین با حس کردن دوباره‌ی پلاگ درون سوراخ بیش از حد استفاده شده‌ش، نالید اما وقتی یونگی ویدیو رو متوقف کرد، دست هاش رو باز کرد و کنارش دراز کشید، بدون اینکه اعتراضی کنه به سمتش رفت و مرد هم با اشتیاق شونه هاش رو در آغوش گرفت. بوسه ای روی موهاش گذاشت و کمرش رو با کف دستش ماساژ داد، "کارت عالی بود بیبی."
جیمین با بی حالی سرش رو بالا برد و بعد از بوسه خیسی تقریبا نالید، "میشه لباسامو دربیاری؟" احساس گرمای شدیدی میکرد و نیاز داشت ازش خلاص بشه.
یونگی بلند شد و پسر رو چرخوند تا گره کراوات کوتاه و دکمه های پیراهن آستین دارش رو باز کنه. بعد از اون پایین رفت تا نیم‌بوت های مشکی رو کف اتاق بذاره. دامن و فیشنت خیس از کام رو هم از از پاهاش درآورد و به جیمینی که حالا کاملا برهنه روی ملحفه مشکی و سفیدش دراز کشیده و با لبخند بهش خیره شده بود، نگاه کرد. بی اختیار خندید و لثه هاش رو نشون داد، "اینجوری نگاهم نکن بیبی... میتونم یه دور دیگه بفاکت بدم."
جیمین جواب خنده‌ش رو داد و با دستش به جای خالی کنار خودش ضربه زد.
"نمیخوای دوش بگیریم؟"
پسر سرش رو تکون داد، "بعدا."
یونگی دوباره کنارش روی تخت دراز کشید و گذاشت سرش رو روی بازوش بذاره. دست آزادش رو دور کمرش حلقه کرد و پیشونیش رو کوتاه بوسید.
یونگی به جیمین که تقریبا از حال رفته بود و فقط خنده های آروم از بین لب هاش شنیده میشدن، خیره شد و تصمیم گرفت که اشکالی نداره اگه برای یک بار هم که شده، حرف دلش رو به زبون بیاره. انگشت هاش رو بین موهای نرم و خوشبوش برد و محکمتر در آغوش گرفتش، "کاش بیشتر از این بودی جیمین،" سرش رو به سینه‌ش فشرد و هردوشون با لبخند به خواب رفتن.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Dec 30, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Kiss Me Like You Miss Me (Red) - Yoonmin ×BDSM×Where stories live. Discover now