✎𝙿𝙰𝚁𝚃:11ᝰ

738 148 45
                                    

_اون مرد!!! چه رابطه ای باهاش داری؟

بکهیون نگاهش رو از برگه های عقد قرار داد گرفت و به صورت جدی و پوست تیر رنگ عبدل ادریس داد چرا کسی بهش نمیگفت که با اون ته ریش شبیه میمون های باغ وحش شده.

خودکار رو بین انگشتاش جا به جا کرد و زیر چشمی نگاهی به معاون وزیر اقتصاد که کنارش نشسته و عوامل دیگه که دور و برشون جمع شده بودن انداخت.

_الان زمان مناسبی راجبه حرف زدن در مورد این موضوع نیست

کوبید شدن دست عبدل ادریس باعث ترس ناگهانی اطرافیان شد از پشت میز بلند شد دست به لبه میز گرفت لب های درشت و مشکی رنگش متورم تر از قبل به نظر میرسید نگاه پر از خشمش رو چشمای بی حالت و گستاخ بکهیون منعکس بود که از بین دندون هاش غرید.

_همتون برید بیرون

تحکم صداش به قدری بود که کسی جرئت اعتراض یا مخالفت کردن بهش رو نداشت.

بکهیون با بیخیالی تمام خودکار رو روی برگه ها پرت کرد و به پشتی صندلیش تکیه داد.

چند لحظه تو سکوت مطلق و ترک سیاستمدارها از اتاق گذاشت و دو نگاه وحشی که به هیچ وجه قرار نبود چشم از هم بگیرن این وسط بکهیون داشت نهایت لذت رو از خشم و عصبانیت عبدل ادریس میبرد و تو دلش قهقهه میزد.

کمی سرش رو کج کرد و زبونش رو روی لب های باریکش کشید:
-شاهزاده...

قبل از اینکه کلمه از بین لب هاش خارج شه صدای عربده ی عبدل ادریس تو فضای ساکت اما بزرگ سالن سایه انداخت.

_اون مرد کیه؟

بکهیون با مکث نگاش کرد با کمال خونسردی داشت شاهزاده عربستان رو عذاب میداد و این نهایت قدرتش بود.

پوزخند زد:
-اون مرد براتون اینقدر اهمیت داره؟

عبدل ادریس در حالی که لبه های میز شیشه ای رو گرفته بود بیشتر از قبل به سمت بکهیون متمایل شد.

_چرا نمیفهمی تنها کسی که برام اهمیت داره تویی

با حرص کلمات رو از بین لب هاش توپید.
گوشه ی لب های بکهیون کش اومد چه سرگرمیه جالبی پیدا کرده بود.

انگشتاش تو هم گره خورد و دستش روی میز قرار گرفت و از بالا نگاه پر از غروری به چشمای عبدل ادریس انداخت.

-از این به بعد هم باید تو اینو بفهمی...اون مرد...تنها کسیه که...برای من...اهمیت داره

تحکم صداش لرزش بدی به فک و دستای عبدل ادریس انداخت طوری که نفس میکشید ممکن بود هر لحظه قلبش از کار بیفته.

عبدل ادریس خودش رو عقب کشید و با تهدید خاصی سرش رو تکون داد.

حالا دیگه اصلا اهمیتی نداشت که برای فروش نفت کشورش به اینجا اومده یا هر چیز دیگه ای

🕷️𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹🕷️Where stories live. Discover now