✎𝙿𝙰𝚁𝚃:33ᝰ

605 147 22
                                    

ماشه کلتش رو کشید،در حالی که به سرعت لباسش رو با لباس نظامی خودش عوض کرده بود،کلت مشکیش رو پشت کمربندش جا داد، با یه پیراهن مشکی و شلوار شش جیب همرنگ و پوتین های نظامی اون دیگه هیچ جا شباهتی به پارک چانیول همسر بیون آندراس نبود،اون با جدا کردن این نقاب از خودش کاملا شبیه به فرمانده پارک چانیولی شده بود بارها و بارها خطرناک ترین عملیات ها رو فرماندهی و شکست داده بود،پسر وزیر امنیت کره شمالی کسی که به دست شخص رهبر کره شمالی ازش مدال افتخار گرفته بود،پارک چانیول با انجام دادن این ماموریت یک قدم به اهدافش نزدیک تر میشد.
جای هدست رو روی گوشش تنظیم کرد و به صفحه مانیتور کوچیکی که تو دستش بود خیره شد.
دست یکی از افرادش رو گرفت و وارد کابینه هیلکوپترش شد.
در حالی که تو صحفه مانیتور مسیری که کریس ازش عبور میکرد رو دنبال میکرد به حرف اومد.
_فرصت خوبی برای منهدم کردن باند کریس پیش اومده همه کارکنانش رو دستگیر و اموالش رو توقیف کنید گزارش کامل فساد شرکت داروسازی وو رو به سازمان اطلاعاتی چین بفرست بعد از دستگیر کردنشون کره شمالی طی مذاکراتی کریس وو و افرادش رو به دولت چین واگذار میکنه
صدای جونگده از داخل هدست به گوشش رسید:پای بیون آندراس بیشتر از همه تو این ماجرا گیر حامی مالی شرکت وو خوده بکهیونه
چانیول به خلبانی که منتظر دستور بلند شدن از سطح باند بود اشاره کرد.
_قرار اطلاعات ارسالی رو دستکاری کنی بیون بکهیون تو همچین تله ای گیر نمی افته، قراره وانمود کنی شرکت وو بدون حمایت مالی به اینجا رسیده پس اسمی از بکهیون نباید ببری اون باهوش تر از این حرفاس کاری که با دولت عربستان کرد رو فراموش کردی؟ به همین راحتی میتونه دولت چین رو هم تحت تاثیر خودش قراره بده
+متوجه شدم قربان
چانیول با تکون دادن سرش ارتباطش با جونگده رو قطع کرد و نگاهش به نمای روشن نیویورک شهر هزار چهره خیره موند که هر لحظه از سطح اون اوج میگرفتن.

* * *

ییشینگ لیوان آب رو به سمت سهون گرفت که از شدت عصبانیت مدام نوک پاش رو به کف سرامیکی زمین می کوبید و صدای ناهنجاری رو تو اون اتاق ساکت تولید میکرد:اینو بخور...
نگاه خیره سهون به کف زمین بود طوری که انگار یک قسمت از وجودش آتیش گرفته و از مغزش دود بلند میشد اون به یک لیوان اب سرد برای خنک شدن نیاز داشت اما نمیتونست با خوردن همچین چیزی خودش رو آروم نگهداره.
ییشینگ دستش رو پس کشید و لیوان آب رو که برای سهون ریخته بود رو نوشید و کنار سهون نشست.
انگشت هاش رو گوشه لبهاش کشید و نگاهش روی جسم بکهیون که هنوز بیهوش و بی حال زیر دستگاه نفس میکشید ثابت موند.
_به نظرت کی همچین بلایی رو سر بکهیون آورده؟
سهون زیر چشمی نگاهش رو به جسم بکهیون داد:حدس زدنش کار سختی نیست
ییشینگ با تعجب به سمتش برگشت:منظورت اینکه کار کریس ووعه...!!
سرش رو تکون داد:نباید اینقدر هم احمق بی فکر باشه که بخواد با زندگیش بازی کنی
سهون از جاش بلند شد،دست هاش داخل جیبش رفتن و به سمت ییشینگ خم شد:کاری با اون حروم زاده ندارم...اما اون کسی که تو این ماجرا قرار نیست بخشیده بشه پارک چانیوله
_داری راجبه چی حرف میزنی سهون!
سهون با چشم های سرخ از بین دندون هاش غرید:کسی که باید مواظب بکهیون میبود، مواظبش نبود...و جونش رو به خطر انداخت همه این اتفاق ها بخاطر این ازدواج کثیف و زوریه...و گرنه کریس وو و شاهزاده عربستان از سگ هم کمتر بودن که بخوان به بکهیون من آسیب بزنن
نگاه برزخش رو از ییشینگ گرفت و به سمت تخت بکهیون برگشت، جلو تر رفت و به صورت آرومش خیره شد قفسه سینه اش‌ با حرص و عصبانیت بالا و پایین میشد،دستش رو مشت کرد و چونه اش لرزید:پارک چانیول این بار دیگه قرار نیس به راحتی بخشیده بشی...

🕷️𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹🕷️Where stories live. Discover now