پسرک افسرده-قسمت 2

3K 404 149
                                    

چون این چپتر ادامه ی چپتر قبلی ست، اهنگ های چپتر قبل رو باهاش گوش بدید ممنون :)

------------------------------

دستاشو رو صورتش گذاشت و صدای پسرک افسرده شو ازاد کرد.بهش اجازه داد فریاد بزنه،گریه کنه،هق هق کنه و خالی شه.

رو زمین نشست و زانوهاشو بغل کرد.خودش نمیدونست که لرزشش بخاطر سردی ابه یا برای ضعف.

موهاشو چنگ زد:هیچ کس منو دوست نداره

صدای پدرش براش اکو شد و باورش شد که یه موجود منفور و اشغاله و همین 17 سال رو هم زیادی نفس کشیده.

اون چیه؟کیه؟هیچ کس...هیچی نیست...

"تو هیچی نیستی ...حتی خجالت میکشم از اینکه فامیلت مالیکه...."

"تو قرار بوده چی بشی؟یه تیکه اشغال؟البته الان هم فرقی نداری باهاش..."

"ببند گاله رو پاکستانی...دهاتی برو ازینجا"

"همه 'هـــو' کنیدش!....هـــوووو –هــــووو!هه هه احمق...کله پوک...هه هه!نیگاش کنید!داره گریه میکنه!"

"برام مهم نیستی زین...دیگه هم منو خواهر صدا نکن"

"موجود پست"

"مشکلت چیه مالیک؟پستونک میخای؟"

"تو حتی لایق مرگ هم نیستی..."

" تو دیگه کدوم خری هستی کسخل خان؟"

"فاک اف مالیک"

" هی ما اینجا یه بچه ننه ی مامانی داریم."

" زبونتو موش خورده؟"

" هی اون همون منگله ست!"

" یه چیزی بگو نکنه لالی؟"

صداهای تو ذهنش قرار نبود خفه بشن.زین گیر ذهن پسرک افسرده افتاده بود.اون اونقدر قوی نبود که بتونه این هارو تو ذهنش مرور کنه اما نمیتونست متوقفش کنه...

"توئه فاکر با اومدنت اونو ازم دزدیدی!"

"هه!فکر کردی نمیفهمم این همه مظلوم نمایی ها و دست و پاچلفتی بازیات واس چی ان؟"

" اون دهن لعنتی تو باز کن و بگو چه مرگته؟چی میخوای از جون من؟تو که تاملینسون رو داری برای خودت"

"داری دروغ میگی"

نه...زین نمی تونه تحمل کنه...مگه یه پسره افسرده ای که دیگه هیچی برای از دست دادن نداره چقدر تحمل سختی داره؟

با دستای لرزون ژیلتی که کنار صابون شیری رنگ روی قفسه بود رو برداشت.تیغ داخلشو دراورد و بهش زل زد.دیدش بخاطر اشک تار بود.استین پیرهنشو بالا زد و چشماشو بست:برای از دست دادن لویی

Miserable [ziam] {• completed •}✔Место, где живут истории. Откройте их для себя