5

2.3K 254 3
                                    

خسته از اون نمایش مسخره همه به سمت پنت هاوسی که محل زندگی اون زوج بود رفتن

خستگی از سر و روی همه می بارید ، اینکه پشت سره هم به تبریک های پی در پی لبخند دروغین بزنی و به دروغ بگی خیلی عاشق و خوشحالی خیلی سخته

سخته بگی عاشق کسی هستی که ازش متنفری ، سخته بگی جونت برای کسی در می ره که به خونش تشنه ای

دلش می خواست بره توی یه اتاق و تا می تونن از خستگی گریه کنه ، اونقدر از زندگی خسته بود که فقط می خواست اشک بریزه و ازش گلایه کنه

اما افسوس ..... افسوس که حتی این رو هم نمی تونست داشته باشه

توی پارکینگ مخصوص ماشین هاشون رو پارک کردن ، به سمت آسانسور رفتن و سوار شدن

بعد از چند دقیقه آسانسور به پنت هاوس رسید ، از آسانسور پیاده شدن

تهیونگ از خستگی رسماً خودش رو روی مبل های راحتی پرت کرد و بدون لحظه ای درنگ حتی برای چند ثانیه هم که شده چشم هاش رو بست

همگی روی مبل ها جا گرفتن ، هدیه ارباب رو روی میز گذاشتن و مشتاقانه بهش زل زدن

بوگوم: بازش کن

تهیونگ چشم هاش رو باز کرد و صاف نشست ، نگاهش رو به جعبه ی مخمل قرمز داد

یوگیوم: خیلی خب

دره جعبه مخمل توسط یوگیوم باز شد اما این کار مصادف شد با جیغ رزان و سارا و چشم های درشت شده بقیه

توی جعبه یه جفت چشم ، دو تا گوش و یه زبون بود که انگار تازه بریده شده بودن
کاغذ کوچیکی توجه جونگکوک رو جلب کرد

کاغذ خونی رو برداشت و بازش کرد و با صدایی که به همه برسه جمله روش رو خوند

ته: از کارت خوشم نیومد کیم ، من با تو و جئون کاری نداشتم خودتون تحریکم کردین
من بازی دوست دارم ( با ایموجی لبخند )

و نگاه گنگش رو به پدرش داد

ته: منظورش چیه ؟

یونگی: جاسوس

ته: چی؟

یونگی: چشم و گوش بریده جاسوس به معنای اینه که چشم و گوشت رو از خونه ام بیرون کردم اما زبونش ؟ زبونش رو نمی دونم

یوگیوم: لعنت ما کلی پول برای این جاسوس خرج کرده بودیم

یونگی: ریختی توی خندق بلا عمو جان

بوگوم: حالا چکار کنیم ؟ اگر بخواد باهامون بازی کنه چی ؟ اگر بشیم مثل خاندان لی چی ؟

یوگیوم: باید التماس کنیم وگرنه همه چیمون رو ازمون میگیره

ته: امیدوارم التماس هاتون رو قبول نکنه

همون طور که به سمت اتاق می رفت گفت

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now