23

2.4K 215 7
                                    

( ساعت 5 عصر به وقت هاوایی )

جت مشکی و آخرین مدل جونگکوک روی باند ویلا فرود اومد ، اول جونگکوک پیاده شد و بعد به تهیونگ کمک کرد از جت پیاده بشه

این بار به جای اون ویلای کوچولوی خانواده جئون به یه ویلا بزرگ و قصر مانند اومده بودن

ویلایی که تراس های رو به دریا و نخل های هاوایی داشت و اکثرا جاهای ویلا سبز بود

جونگکوک کنجکاو بود که تهیونگ چرا هاوایی رو انتخاب کرده چون مسلما از هاوایی خاطره خوبی نداره

وارد ویلا شدن و تهیونگ برای دومین بار با ذوق به سالن خوش رنگ و لعاب ویلا نگاه کرد

کوک: دوسش داری ؟

ته: اگه بگم تو رویاهام این ویلا رو می دیدم باور می کنی ؟

جونگکوک پشت سرش قرار گرفت و دستش رو توی شکم تهیونگ حلقه کرد ، بوسه ای روی گردنش گذاشت و زیر گوشش زمزمه کرد

کوک: مطمئن باش نمیزارم رویاها و ارزو هات فقط در حد اروز و رویا باقی بمونن ، تو لب تر کن من تک تکشون رو واقعی می کنم

ته: اما آرزوهای من خیلی زیاده

کوک: و من برای بر آورده کردنشین به دنیا اومدم امگای من

تهیونگ دلش ضعف رفت ، حتی اگه حرف های جونگکوک در حد همین حرف هم بود بازم خیلی شیرین و خواستنی بود اما خب همه می دونستن حرف های جونگکوک فقط در حد حرف نیست

کوک: بریم استراحت کنیم دلبر ؟

ته: بریم

از پله ها بالا رفتن و وارد سومین اتاق از اتاق های راهرو شدن ، تهیونگ توله دو ماهه اش رو روی تخت گذاشت و صاف ایستاد

کش و قوسی به بدنش داد ، بخاطر نشستن توی جت بدنش کمی گرفته بود

کوک: یکم بخواب من میرم غذا حاضر کنم

ته: نمیشه من درست کنم

جوری که چشم های پر ذوق و قهوه ایش رو به جونگکوک دوخته بود هیچ بنی بشری نمی تونست بهش نه بگه

کوک: باشه عزیزم

تهیونگ آشپزی کردن رو دوست داشت و بخاطر این اجازه باید از جونگکوک تشکر می کرد
پس آروم به سمتش رفت و رو به روش روی پنجه پا ایستاد

جونگکوک منتظر نگاهش می کرد که تهیونگ آروم لباش رو روی گونه جونگکوک گذاشت و یه بوسه آروم با لبای نرمش بهش هدیه داد

ته: مرسی جونگکوک

و به سمت بیرون حرکت کرد و جونگکوک رو با قلبی که ضربانش روی هزار بود تنها گذاشت .....‌‌..

بعد از خوردن ناهار تهیونگ به خوابیدن رضایت نداد و نتیجه اش این بود که الان توی ساحل با پاهای برهنه در حال راه رفتن بود

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now