11

2.1K 225 9
                                    

سکوت .... سکوت .... سکوت

پدر و مادر ها خوشحال بودن از اینکه اتحاد داره نتیجه میده اما ؟ جوان ها ناراحت بودن

جونگکوک ناراحت و عصبی بود ، ناراحت بود چون با دنیا اومدن توله توی راه تهیونگ بلافاصله طلاق می گرفت

عصبی بود چون عرضه نداشت کاری انجام بده
یونگی و گئوم هم ناراحت بودن و تنها فرد خوشحال بین جمع جوان ها هیون بین بود

که بعد از به دنیا اومدن این توله می تونست تهیونگ رو ماله خودش کنه ( تو یکی گوه اضافه نخور لطفا 😒)

برای همین با لبخند ژوکوند به میز نگاه می کرد ، گئوم بلند شد و کناره تهیونگ نشست و با احتیاط بغلش کرد

تهیونگ الان یه بغل بی منت نیاز داشت پس توی بغل گئوم فرو رفت ، گئوم بغلش کرد و بازوی نرمش رو نوازش کرد

گئوم: نگران نباش همه چیز خوب پیش می‌ره

ته: جونگکوک یه خون خالصه .... امیدوارم بعد از به دنیا آوردن توله از از خون ریزی بمیرم

گئوم: این طوری حرف نزن تهیونگ تو زندگی جدیدی رو شروع می کنی

تهیونگ چشم های درشت و گربه ایش رو به گئوم دوخت و منظر بود گئوم بیشتر بهش دلگرمی بده

گئوم: کمکت می کنم ، اصلا می برند سوئد تا هم تنها نباشی هم زندگی جدیدی شروع کنی باشه ؟

ته: یعنی میشه هیونگ ؟

گئوم: معلومه که میشه عزیزم

روی موهای تهیونگ بوسه ای گذاشت و عمیق تر بغلش کرد و تهیونگ هم کاملا راضی توی بغلش موند

رزان: بعد از تولد دو ماهگی که نوزاد کمی جون گرفت ما اونو به خانواده شما میدیم

سارا: این عالیه

بوگوم: ارباب رو هم به جشن دو ماهگی نوازد دعوت می کنیم و اونجا کارش رو می‌سازیم

یوگیوم: این عالیه هم ارباب از بین می‌ره هم ما دو نفر یه وارث آلفا داریم

و هر چهار نفر قهقهه مستانه ای زدن و پیک هاشون رو بهم زدن

یوگیوم: به سلامتی نومون

و پیک ها رو سر کشیدن

____________________

گئوم تهیونگ خواب رو روی تخت اتاق گذاشت و بوسه ای روی موهاش زد ، پتو رو روش کشید

به سمت لپ تاپ روی میز رفت و بازش کرد ، روی میز نشست و لپ تاپ رو روی پاهاش گذاشت تا نورش تهیونگ رو اذیت نکنه

گئوم: تولد دو ماهگی نوه دو خاندان نمایش داریم ، آماده باشید

ایمیل رو ارسال کرد و همون موقع هم جواب گرفت

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now