( هفت ماه بعد )
سعی داشت ریسه آبی و سفید رو به دیوار وصل کنه اما قدش نمیرسید حتی روی پنجه پاش هم ایستاد اما نشد
در حال تلاش کردن بود که دست هایی کمرش رو گرفت و بلندش کرد ، خنده ای کرد و ریسه رو به پونز وصل کرد
وقتی پایین گذاشته شد به سمت الفاش برگشت و لباش رو بوسید
ته: ممنونم
کوک: خیلی زحمت کشید ، خیلی خوشگل شده
ته: واقعا؟
کوک: واقعاً
و لبای امگاش رو شکار کرد و با آرامش مشغول بوسیدنش شد ، امگاش دنیاش بود
بوسه رو به آرومی قطع کردن
ته: بریم دوش بگیرم الان مهمونا میان
کوک: چچچشششمممم
امگا خنده ای کرد و همراه الفاش از پله ها بالا رفت ، وارد اتاق مشترکشون و بعد وارد حمام شدن
توی وان بزرگ و مشکی نشستن و آلفا شیر آب گرم رو باز کرد و بعد از پر شدن وان به اندازه کافی شیر رو بست
کوک: موهاتو بشورم دلبر ؟
ته: اوهوم
هنوز هم وقتی جونگکوک این طوری صداش می کرد احساس خجالت می کرد و قرار نبود عادی بشه
جونگکوک به ارومی شامپو رو روی موهای لخت و نرم امگاش ریخت با آرامش مشغول شستن موهای امگاش شد
تهیونگ به فکر فرو رفت ، فکر این چند وقت
جیمین و یونگی ازدواج کرده بودن ، هوسوک و یوبین هم همین طور اما گئوم هیونگش همچنان سینگل بود و سه تا امگا هر کاری کرده بودن تا هیونگ شون ازدواج کنه نشد
به مراسم خاکسپاری فکر کرد ، مراسمی که برای کیم و جئون گرفته شده بود
تمامی ارثی که از پدرش بهش رسیده بود رو به مادرش پس داد ، لزومی نمیدید اون ارث رو نگه داره
اون الفاش رو داشت ، کسی که بودنش به همه چیز و همه کس می ارزید
کوک: به چی فکر می کنی زندگیم ؟
ته: به این چند وقت اخیر
کوک: هوممم حالا دیدی زندگی با یه آلفای بی عرضه اونقدر هام بد نیست ؟
ته: واییییی یادم نیاز جونگو
جونگکوک خنده بلندی کرد ، امگاش هر دفعه یه جوری اسمش رو مخفف می کرد که فوق العاده عادت کیوتی بود
ته: اوایل ازدواج مون خیلی بد بود
کوک: قبول دارم عزیزم
ته: اما چرا همون اول بهم نگفتی ؟ چرا نگفتی اربابی ؟
YOU ARE READING
CONTRACT [Kookv]
Short Storyنام: قرارداد 💫 خاندان جئون ...... خاندان کیم ........ دو خاندان بزرگ کره جنوبی ..... متشکل از آلفای خون خالص و قوی ثروتمند ترین توی کره و آسیا اما ؟!!!! اما چی میشه اگر این وسط یکی باشه بزرگتر از این دو خاندان ؟ ؟! ارباب ؟! بزرگ ؟! چی میشه اگر...