16

2.1K 226 13
                                    

( دو ماه بعد _ دو ماهگی توله )

حوله اش رو روی دوشش انداخت و وارد سالن پنت هاوس شد ، توی این دو ماه هر روز ورزش می کرد تا هیکلش رو برگردونه و خب موفق بود

هیکلش به قبل از زایمانش برگشته بود و این براش خوشحال کننده بود ، روزی دو ساعت ورزش می کرد

یک ساعت صبح و یک ساعت شب

از صبح جونگکوک رو ندیده بود و این باعث خوشحالیش بود ، با وارد شدنش به سالن صدای گریه تهیانگ بلند شد

با لبخند کمرنگی به سمتش رفت ، کمتر از یک هفته دیگه طلاق می گرفت و این آخرین روز های بود که تهیانگ رو میدید

اسم توله خیلی به اسم خودش شبیه بود و این کاره جونگکوک بود

روی مبل نشست و نوزاد دو ماهه اش رو بغل کرد ، لباسش رو بالا زد و سینه کمی ورم کرده اش رو دهن تهیانگ گذاشت

تهیانگ آروم آروم نیپلش رو مک میزد و هر از گاهی سر یا دستای کوچولوش رو تکون میداد

ته: الهی قربونت برم عزیزم

با لحن غمگینی زمزمه کرد ، کمتر از یک هفته دیگه ، دیگه مادر این توله کوچولو نخواهد بود

این روز های آخر خیلی به تهیانگ نگاه می کرد ، خیلی بغلش می کرد ، خیلی می بوسیدش اما

اما افاقه نمی کرد ، تهیونگ مادر اون توله بود
بغضش رو قورت داد و با سیر شدن و دوباره خوابیدن تهیانگ از جاش بلند شد

وارد اتاق تهیانگ شد و آروم تهیانگ رو روی تختش گذاشت ، یواش یواش سینه اش رو از دهن تهیانگ بیرون کشید و از اتاق خارج شد

نمیزاشت تهیانگ خیلی رایحه اش رو احساس کنه چون بعد از که هیورین بیاد جاش قطعا توله اش اذیت میشد

وارد اتاق خودش و جونگکوک شد ، سمت حمام رفت تا یه حمام اب گرم داشته باشه و خستگی ورزش از تنش بیرون بره .......

_______________

سارا: من نمی فهم تو چرا اینقدر احمقییی

رو به جونگکوک داد زد ، دوباره همون حرفا
دوباره همون تحقیر های الکی

یوگیوم: پسره احمق فکر کردی ارباب بهت کمک می کنه ؟ فکر کردی اون اینقدر سخاوتمنده ؟ وقتی کاری براه انجام میده تا آخر عمرت باید برده گیش رو بکنییییی

درسته جونگکوک لو‌ رفته بود ، لو‌ رفته بود که از ارباب کمک خواسته بود و الان داشت مواخذه میشد

کوک: بعدا صحبت می کنیم

آروم زمزمه کرد و سالن رو بدون توجه به داد و بیداد های سارا و یوگیوم ترک کرد

از عمارت خارج شد و بلافاصله سواره لامبورگینی مشکیش شد و به سمت پنت هاوس خودش و تهیونگ روند ....

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now