26

2.2K 207 8
                                    

( 12 ظهر به وقته کره )

( انباری متروکه _ اسکله )

نگاهی به نقاشی افرادش انداخت

بدن های پاره پاره دو آلفا اما ؟ به چه جرمی ؟

اون دو آلفا به چه جرمی به محکمه ارباب اومده بودن و حالا جنازه پاره پاره اشون داشت خوراک سگ های ارباب میشد ؟‌

یونگی: می دونی نمی‌فهمم چرا وقتی می تونن راحت ازت پول بگیرن اصرار دارن بهت کلک بزنن ؟

کوک: نکته همین جاست ، فکر می کنن می تونن

هوسوک: جونگکوک من چند هفته نیستم

کوک: کجایی ؟

هوسوک: هر جا امگام بخواد

جونگکوک و یونگی دست هاشون رو روی شونه های هوسوک گذاشتن

یونگی: خیالت راحت من پیش جونگکوک هستم

کوک: تا هر وقت که کنار بیاد و خوب بشه بیرون از کره بمونید فکر اینجا رو هم نکن یونگی و گئوم هستن

هوسوک: ممنون برادر

برادر هاش رو بغل کرد و بعد از بوسیدن شونه هر کدوم اون جا رو ترک کرد

یونگی: اصلا روی فرم نبود

کوک: یه لحظه فک کن جیمین یه خراش کوچیک برداره چکار می کنی ؟

یونگی: دنیا رو بهم میریزم

کوک: آفرین ، افرادمون رو آماده کن یونگی ، برادر مون می خواد دنیا رو بهم بریزه

یونگی: ای به چــــشم

و قهقهه ای سر دادن که صداش تا آسمون رسید و آسمون رو لرزوند .....

__________________

توله خوابش رو از خودش جدا کرد و روی مبل سه نفره گذاشت ، بعد از تنظیم کردن جای توله اش صاف ایستاد و لباسش رو درست کرد

یه تاپ آستین حلقه یاسی ، یه شلوار قد 80 و یه جفت کتونی سفید پوشیده بود

تو دست راستش چند تا دستبند نازک و ظریف و توی دستش حلقه ازدواجش بود

نگاهی به توله اش انداخت

ته: انگار زندگی با یه آلفای بی عرضه همچینم بد نیست

و خنده آرومی کرد

& قربان

به سمت خدمتکار برگشت و لبخند کمرنگی زد

ته: اتفاقی افتاده ؟

& قربان از عمارت جئون و کیم اومدن و با شما کار دارن

ته: اوه بزارین بیان

با رفتن خدمتکار لبش رو گزید و نفس عمیقی کشید ، ماسک بی حسی روی صورتش زد

رزان و سارا با چند بادیگارد آلفا وارد شدن ، یک نفر از بادیگارد ها جلو اومد

# قربان این دو نفر کاملا بازرسی لطفا خیالتون راحت باشه

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now