( 12 ظهر به وقته کره )
( انباری متروکه _ اسکله )
نگاهی به نقاشی افرادش انداخت
بدن های پاره پاره دو آلفا اما ؟ به چه جرمی ؟
اون دو آلفا به چه جرمی به محکمه ارباب اومده بودن و حالا جنازه پاره پاره اشون داشت خوراک سگ های ارباب میشد ؟
یونگی: می دونی نمیفهمم چرا وقتی می تونن راحت ازت پول بگیرن اصرار دارن بهت کلک بزنن ؟
کوک: نکته همین جاست ، فکر می کنن می تونن
هوسوک: جونگکوک من چند هفته نیستم
کوک: کجایی ؟
هوسوک: هر جا امگام بخواد
جونگکوک و یونگی دست هاشون رو روی شونه های هوسوک گذاشتن
یونگی: خیالت راحت من پیش جونگکوک هستم
کوک: تا هر وقت که کنار بیاد و خوب بشه بیرون از کره بمونید فکر اینجا رو هم نکن یونگی و گئوم هستن
هوسوک: ممنون برادر
برادر هاش رو بغل کرد و بعد از بوسیدن شونه هر کدوم اون جا رو ترک کرد
یونگی: اصلا روی فرم نبود
کوک: یه لحظه فک کن جیمین یه خراش کوچیک برداره چکار می کنی ؟
یونگی: دنیا رو بهم میریزم
کوک: آفرین ، افرادمون رو آماده کن یونگی ، برادر مون می خواد دنیا رو بهم بریزه
یونگی: ای به چــــشم
و قهقهه ای سر دادن که صداش تا آسمون رسید و آسمون رو لرزوند .....
__________________
توله خوابش رو از خودش جدا کرد و روی مبل سه نفره گذاشت ، بعد از تنظیم کردن جای توله اش صاف ایستاد و لباسش رو درست کرد
یه تاپ آستین حلقه یاسی ، یه شلوار قد 80 و یه جفت کتونی سفید پوشیده بود
تو دست راستش چند تا دستبند نازک و ظریف و توی دستش حلقه ازدواجش بود
نگاهی به توله اش انداخت
ته: انگار زندگی با یه آلفای بی عرضه همچینم بد نیست
و خنده آرومی کرد
& قربان
به سمت خدمتکار برگشت و لبخند کمرنگی زد
ته: اتفاقی افتاده ؟
& قربان از عمارت جئون و کیم اومدن و با شما کار دارن
ته: اوه بزارین بیان
با رفتن خدمتکار لبش رو گزید و نفس عمیقی کشید ، ماسک بی حسی روی صورتش زد
رزان و سارا با چند بادیگارد آلفا وارد شدن ، یک نفر از بادیگارد ها جلو اومد
# قربان این دو نفر کاملا بازرسی لطفا خیالتون راحت باشه
YOU ARE READING
CONTRACT [Kookv]
Short Storyنام: قرارداد 💫 خاندان جئون ...... خاندان کیم ........ دو خاندان بزرگ کره جنوبی ..... متشکل از آلفای خون خالص و قوی ثروتمند ترین توی کره و آسیا اما ؟!!!! اما چی میشه اگر این وسط یکی باشه بزرگتر از این دو خاندان ؟ ؟! ارباب ؟! بزرگ ؟! چی میشه اگر...