14

2K 221 11
                                    

( یک ماه بعد دو ماهگی تهیونگ )

نفسش برید
انگار داشتن کمرش رو از وسط نصف می کردن
از درد نمی تونست نفس بکشه

دستش رو روی کمرش گذاشته بود ، اونقدر درد داشت که نمی تونست حتی جونگکوکی که توی سالن هست رو صدا کنه

چراغ خواب بغل تخت رو با زور و زحمت پایین انداخت که با صدای بدی شکست ، دقیقه نگذشته بود که جونگکوک سراسیمه وارد اتاق شد

با دیدن صورت قرمز از درد تهیونگ سریع به سمتش رفت و پایین پاش زانو زد ، رایحه اش رو پخش کرد اما فایده ای نداشت

کوک: وقتشه تهیونگ ؟

با نگرانی اما پرسید و تنها یه اشاره مثبت گرفت
جونگکوک گوشی رو برداشت و به گئوم زنگ زد

گئوم: بله

کوک: وقتشه گئوم به بقیه خبر بده خداحافظ

سریع اطلاع داد و به سمت تهیونگ رفت ، شنل بلندی تنش کرد چون هوا سرد بود

کوک: یکم تحمل کن الان میریم بیمارستان

بوسه ای روی چشم های خیس تهیونگ گذاشت و کمکش کرد بلند بشه ، آروم آروم از خونه خارج شدن و به سمت آسانسور رفتن

توی آسانسور جونگکوک به راننده خبر داد تا ماشین رو روشن کنه و آماده باشه ، تهیونگ از درد گریه می کرد

انگار داشتن با کمرش رو تیکه تیکه می کردن ، مقعدش به شدت تیر می کشید

از در فقط می تونست گریه کنه ، حتی نمی تونست جیغ بزنه زبونش قفل کرده بود

بالاخره آسانسور به آخرین طبقه رسید و درش باز شد ، دوباره آروم آروم همون طور که تهیونگ به جونگکوک تکیه داده بود به سمت ماشین رفتن

راننده در رو باز کرد و جونگکوک کمک کرد تهیونگ بشینه و بعدش خودش با سرعت از اون سمت ماشین سوار شد

کوک: حرکت کن برو به نزدیک ترین بیمارستان

& بله قربان

ماشین راه افتاد ، جونگکوک رایحه اش رو پخش کرده بود و تهیونگ رو به خودش تکیه داده بود
شکمش رو نوازش می کرد و روی گردن و شونه اش بوسه میزاشت

نمی دونست چکار کنه ،تا حالا اینقدر نگران و آشفته نشده بود

( یک ربع بعد )

یک ربع بعد که اندازه چند ساعت گذشت به بیمارستان رسیدن و رانده سریع پیاده شد تا بره داخل بیمارستان

جونگکوک بلافاصله پیاده شد و ماشین رو دور زد ، در طرف تهیونگ رو باز کرد و کمکش کرد تا بیاد پایین

کوک: تهیونگ داد بزن ..... جیغ بزن اینقدر به خودت فشار نیار

تهیونگ حتی نتونست بگه نمی تونم ، دو تا پرستار همواره برانکارد پشت سره راننده از بیمارستان بیرون اومدن

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now