7

2.2K 242 13
                                    

حدود ساعت دوازده بود که همه به خونه هاشون رفتن و فضای عمارت دوباره رنگ سکوت به خودش گرفت

سارا: گئوم جان اتاق قبلی جونگکوک رو برات آماده کردم تا راحت باشی

گئوم: ممنونم زنعمو امشب خیلی خوب بود

گونه زنعموش رو بوسید و بعد از شب بخیر گفتن به عموش به سمت اتاق رفت

وارد اتاق شد ، به سمت چمدونش رفت و لباس هاش رو با یه تی شرت و شلوارک قهوه‌ای عوض کرد

روی تخت دراز کشید و به تاج تخت تکیه داد ، لپ تاپش رو روی شکمش گذاشت و بازش کرد

پسوردش رو زد و به وای فای وصل شد ، درست همون موقع براش ایمیلی اومد

هوسوک: دیگه ترسوندن در کار نیست .... جئون و کیم قراره بیان جلو

گئوم: من بازی دوست دارم

همون موقع هوسوک جوابش رو داد

هوسوک: منم دوست دارم

پوزخندی زد و لپ تاپش رو بست ، سرش رو روی بالش گذاشت و دستش رو روی چشم هاش

گئوم: منتظر باش عمو جون

______________________

کوک: از گئوم خوشت اومد ؟

ته: اوهوم ، تنها آلفای خون خالصیه که ازش خوشم اومده

کوک: اوه خوش به حال گئوم

تهیونگ تیکه حرفش رو گرفت اما اونقدر خسته بود که هیچی نگفت چون حوصله بحث نداشت

خیلی زود هر دو توی اتاق های خودشون رفتن تا بخوابن، جونگکوک وقتی روی تخت دراز کشید گوشیش رو برداشت

مادرش بهش پیام داده بود ، ایرپادش رو به گوشیش وصل کرد و پیش مادرش رو باز کرد

سارا: با اینکه احمقی اما پیشنهاد ماه عسلت خوب بود ، سعی کن زودتر حامله اش کنی و لطفا با کارهای احمقانه ات همه چیزی رو خراب نکن احمق کوچولو

نفس عمیقی کشید تا از ریزش اشک هاش جلوگیری کنه
ایرپاد رو از گوشش در آورد و بعد از گرفتن دوتا بلیط هاوایی خوابید

________________

با ورود به پنت هاوسش تونست بوی لاله رو حس کنه اما این دفعه خیلی شیرین شده بود

رد رایحه بیش از حد شیرین شده لاله رو گرفت و به اتاق خودش رسید ، دستگیره رو پایین کشید اما باز نشد

گوشش رو با در چسبوند ، صدای ناله می‌شنید و مشخصاً از روی درد بود

کلید یدک رو از توی آشپز خونه پیدا کرد ، در اتاق رو باز کرد که حجم زیادی از بوی شیرین لاله توی بینیش پیچید و باعث شد لحظه ای سرش گیج بره

شیرینی کوچولوش هیت شده بود

جیمین: یونگی .... برو .... بیرون

صداش می لرزید ، چطور می تونست بره بیرون وقتی امگاش درد داشت

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now