هنوز توی همون حالت تو بغل آلفا بود
آلفایی که یک شبه از یه بی عرضه تبدیل شده بود به ترس کره و آسیاتبدیل شدن بود به ترس همه آدما ، از یه بچه ننه تبدیل شده بود به یه تیلیاردر فوق العاده پولدار
کوک: عزیزم نگفتی ؟ از کدوم شروع کنم ؟
ته: من .... من .... قربانی نمی خوام
کوک: هر چی تو بخوای الهه من به هر حال هر وقت نظرت عوض شد کشتن اینا کاری نداره
چونه تهیونگ رو ول کرد و بوسه آرومی روی گونه تپل و کیوتش گذاشت
کوک: بر می گردیم عمارت
دست تهیونگ رو گرفت و تهیونگ بدون مخالفتی همراهش راه افتاد چرا که توله اش هنوز توی بغل هوسوک بود
طولی نکشید که تهیونگ و تهیانگ توی رولزرویس مشکی جا گرفتن و تهیانگ به تهیونگ داده شد ، جونگکوک هنوز بیرون ماشین بود
تهیونگ به محض بغل کردن توله اش بوسه آرومی روی پیشونیش زد
کوک: هوسوک با چی میری ؟
هوسوک: گفتم راننده ام بیاد دنبالم
کوک: کی میری سراغش
هوسوک: فردا ، دیگه طاقت ندارم
کوک: امیدوارم بتونی امشب بخوابی
جفتشون خنده کوتاهی کردن و با بغل کردن از هم دیگه خداحافظی کردن ........
درست یک ساعت و نیم بعد به عمارت یا بهتر بگیم قصر بزرگ جونگکوک رسیدن
تهیونگ توجهی به اطراف نداشت چرا که فکرش فوق العاده مشغول بود و از اون طرف خسته و نگران بود
کوک: تهیونگ
با صدای جونگکوک به خودش اومد و به آرومی پیاده شد ، عین جوجه پشت سر جونگکوک به آرومی حرکت می کرد
با ورود به سالن بزرگ و مجلل عمارت اوه آرومی از بین لب های قرمزش خارج شد و مشغول وارسی سالن شد
جونگکوک هم با لذت به چهره شگفت زده اش نگاه می کرد ، چقدر خوش حال بود
چقدر آروم بود ، حالا دیگه عشق کوچولوش رو بدون هیچ نگرانی داشت
حالت می تونست بدون هیچ نگرانی تا خوده صبح عشق کوچولوش رو ببوسه ، نوازش کنه و از بودنش لذت ببره
حالا قلبش آروم شده بود .....
کوک: خوشت اومد؟
ته: هوم قشنگه
کوک: بیا بریم استراحت کن
به سمت تهیونگ رفت ، توی یه حرکت ناگهانی تهیونگ و توله اش رو توی بغلش کشید و راه افتاد
ته: چته ؟
جونگکوک چیزی نگفت و فقط خندید ، آروم از پله ها بالا رفت تا تهیونگ و توله اش اذیت نشن
YOU ARE READING
CONTRACT [Kookv]
Short Storyنام: قرارداد 💫 خاندان جئون ...... خاندان کیم ........ دو خاندان بزرگ کره جنوبی ..... متشکل از آلفای خون خالص و قوی ثروتمند ترین توی کره و آسیا اما ؟!!!! اما چی میشه اگر این وسط یکی باشه بزرگتر از این دو خاندان ؟ ؟! ارباب ؟! بزرگ ؟! چی میشه اگر...