20

2.5K 227 10
                                    

هنوز توی همون حالت تو بغل آلفا بود
آلفایی که یک شبه از یه بی عرضه تبدیل شده بود به ترس کره و آسیا

تبدیل شدن بود به ترس همه آدما ، از یه بچه ننه تبدیل شده بود به یه تیلیاردر فوق العاده پولدار

کوک: عزیزم نگفتی ؟ از کدوم شروع کنم ؟

ته: من .... من .... قربانی نمی خوام

کوک: هر چی تو بخوای الهه من به هر حال هر وقت نظرت عوض شد کشتن اینا کاری نداره

چونه تهیونگ رو ول کرد و بوسه آرومی روی گونه تپل و کیوتش گذاشت

کوک: بر می گردیم عمارت

دست تهیونگ رو گرفت و تهیونگ بدون مخالفتی همراهش راه افتاد چرا که توله اش هنوز توی بغل هوسوک بود

طولی نکشید که تهیونگ و تهیانگ توی رولزرویس مشکی جا گرفتن و تهیانگ به تهیونگ داده شد ، جونگکوک هنوز بیرون ماشین بود

تهیونگ به محض بغل کردن توله اش بوسه آرومی روی پیشونیش زد

کوک: هوسوک با چی میری ؟

هوسوک: گفتم راننده ام بیاد دنبالم

کوک: کی میری سراغش

هوسوک: فردا ، دیگه طاقت ندارم

کوک: امیدوارم بتونی امشب بخوابی

جفتشون خنده کوتاهی کردن و با بغل کردن از هم دیگه خداحافظی کردن ........

درست یک ساعت و نیم بعد به عمارت یا بهتر بگیم قصر بزرگ جونگکوک رسیدن

تهیونگ توجهی به اطراف نداشت چرا که فکرش فوق العاده مشغول بود و از اون طرف خسته و نگران بود

کوک: تهیونگ

با صدای جونگکوک به خودش اومد و به آرومی پیاده شد ، عین جوجه پشت سر جونگکوک به آرومی حرکت می کرد

با ورود به سالن بزرگ و مجلل عمارت اوه آرومی از بین لب های قرمزش خارج شد و مشغول وارسی سالن شد

جونگکوک هم با لذت به چهره شگفت زده اش نگاه می کرد ، چقدر خوش حال بود

چقدر آروم بود ، حالا دیگه عشق کوچولوش رو بدون هیچ نگرانی داشت

حالت می تونست بدون هیچ نگرانی تا خوده صبح عشق کوچولوش رو ببوسه ، نوازش کنه و از بودنش لذت ببره

حالا قلبش آروم شده بود .....

کوک: خوشت اومد؟

ته: هوم قشنگه

کوک: بیا بریم استراحت کن

به سمت تهیونگ رفت ، توی یه حرکت ناگهانی تهیونگ و توله اش رو توی بغلش کشید و راه افتاد

ته: چته ؟

جونگکوک چیزی نگفت و فقط خندید ، آروم از پله ها بالا رفت تا تهیونگ و توله اش اذیت نشن

CONTRACT [Kookv]Where stories live. Discover now