"کدوم لباس رو دوست داری بپوشی آنتونی....؟؟"
آنتونی با دقت یه نگاه کلی به کمدش انداخت
یه بافت آبی با یه شلوار لی برداشت
"اینارو دوست دارم...."
در کمدشو بست و اومد پیش من
توی این چند روز خیلی سرمون شلوغ بود و می خواستیم زودتر اتاق آنتونی رو آماده کنیم
اول از هرچیزی رفتیم و با حضور خوش چند دست لباس براش خریدیم
بعد رفتیم دکور اتاق رو انتخاب کردیم و کلی اسباب بازی و بازی فکری براش خریدیم
قرار شد بریم دنبال کارای شناسنامه و آنتونی رو رسما فرزند این خانواده کنیم
لیام اصرار داشت که فامیلی من رو بچه باشه ولی من دلایل خودمو برای اینکه اون فامیلی منو نداشته باشه داشتم
دلایلم منطقی بود ،پس لیام قبول کرد که اون یه (پین) باشه نه مالیک
دین من بهترین و قشنگ ترین دین دنیاست.......
اما من نمی خوام آنتونی هم مثل من متحمل آسیب های اجتماعی ای بشه که جامعه و افراد توش ،به خاطر تفاوت مذهب و تعریف نادرستی که از اسلام تو ذهنشونه بهش وارد میکنند
من همیشه مثل یه زباله به یه گوشه پرت میشدم چون شبیه هم سن و سال های خودم نبودم
چهرم،دینم،حتی لحجم با اونا فرق داشت و همه ی اینا دست به دست هم میداد تا من یه وصله ی ناجور بین جمع ها باشم
خوشبختانه آنتونی از نظر چهره و لحجه شبیه بقیس و مشکل من رو نداره....
پس من با گذاشتن فامیلی لیام در ادامه ی اسمش جلوی دردسر هایی که قراره به خاطر دینش سرش بیاد رو میگیرم
من میتونم قشنگی های اسلام رو به آنتونی نشون بدم و اونو باهاش آشنا کنم و این کار رو هم میکنم
ولی به صلاح خودشه که دین شناسنامه ایش اسلام نباشه
من و لیام هردو از دین هامون براش میگیم و در آخر اون میتونه انتخاب کنه که کدوم راه برای زندگیش مناسب تره
هرچند که به نظر من تمام ادیان الهی و تمام کتاب های مقدسی که خدا از اونا نام برده ،همه یک حرف رو میزنن....
این معلومه که اسلام از همشون کامل تره ،اما این موضوع الهی بودن دینی مثل مسیحیت رو نقض نمی کنه....
این ادیان از طرف خدا برای راهنمایی انسان ها فرستاده شدن و تو همشون دعوت به ستایش خدا،انسانیت و دعوت به کار های خوب و دوری از کارهای بد مشترکه
هر کدوم به یه زبان دارن موارد یکسانی رو تکرار میکنن
وجود خدا.....ستایش خدا.....نیاز ذاتی تو به خدا.....و البته توجه و رسیدگی به ذات تو که همون انسانیت باشه
