part 5 : watch out!

43 11 0
                                    

* به نظرت مسخره نیست هیونگ ؟ نمیفهمم چرا اجازه میدن همچین آدمایی بریزن تو خیابون
+ تو چی گفتی؟

جیمین همونطور که گزارش کارای امروزشونو می‌نوشت به حرفای جونگکوک راجب اینکه چطور یه نفر امروز کم مونده بود زیرش بگیره گوش میده

* آقا از بنزشون بالاخره پیاده شدن
اومده وایساده بالا سرم میگه چیزیت که نشد؟
نه دارم آفتاب میگیرم وسط خیابون !
برگشتم میگم این چ طرز رانندگیه نزدیک بود بمیرم
جدی میگم هیونگ
برگشته میگه خب تقصیر خودت بود میخواستی ندویی

جیمین پوزخند میزنه

*بعدشم برا من تیریپ آدمای با شخصیت رو گرفته میگه بیا ببرمت بیمارستان هر خسارتی باشه هزینشو پرداخت میکنم
نمیخواد ! ببر بنداز صندوق صدقات بلکه فرجی شد از کوری دراومدی!
مرتیکه -
صب کن ببینم
به چی خندیدی هیونگ؟
+ هیچی
فقط مراقب باش
تو خانواده پارک همه با تصادف عاشق میشن
* منکه پارک نیستم من جعونم بعدشم من عمرا با این چیزا خر بشم
کوچک ترین تمایلی به آدمای بی فرهنگ ندارم
+ من فقط گفتم که بدونی
جیمین همونطور که سرش تو برگه ها بود جواب داد
* پس تو امروز عاشق کی شدی؟
جونگکوک اینو میگه و به دست باند پیچی شده ی جیمین اشاره میکنه
جیمین به دستش نگاه میکنه
در نهایت از پشت میز پذیرایی بلند میشه برگه هاشو جمع میکنه و موقع رفتن یکی میزنه تو سر جونگکوک

+برو بگیر بخواب تو مگه مدرسه نداری
* من الان سال دوم دانشگاهم هیونگ چی میگی
جونگکوک همونطور که رفتن جیمینو تماشا میکرد سرشو مالش داد   و بعد اخمی که رو صورتش بود جاشو به لبخند داد
هیونگش تازگیا زیاد باهاش گرم میگرفت
تو همین فکرا بود که زنگ در به صدا درمیاد
* ینی کیه این وقت شب
+باید اون درو باز کنی تا بفهمی
جونگکوک بلند میشه و به سمت در میره
از چشمی در نگاه میکنه یه خانم جوون با موهای قهوه ای بلند رو پشت در میبینه
* این دیگه کیه
جونگکوک درو باز میکنه
٪ سلام
*سلام کاری داشتید ؟
٪ من خب راستش آره
دختر همونطور که سعی میکرد داخل خونه رو نگاه کنه جواب داد
* خب ؟
+ کیه ؟
جیمین به سمت جونگکوک اومد و در دید راس دختر قرار گرفت
دختر با دیدن جیمین لبخند ذوق زده ای زد که از دید جونگکوک پنهون نموند
٪ سلام ببخشید مزاحمتون شدم راستش من دنبال واحد آقای مین میگردم
+ همین واحد بغلیه اگه بخواین نشونتون میدم
جونگکو-
٪ عا اگه میشه خودتون بیاید
دختر لبخند دستپاچه ای میزنه  و در نهایت جیمین تصمیم میگیره به دختر عجیب کمک کنه هرچند که جونگکوک حس میکرد یه چیزی این وسط درست نیست
+ دنبالم بیاید
جیمین از خونه به سمت واحد یونگی راه میوفته و دختر هم از خداخواسته کنارش قرار میگیره
٪ ببخشید شما اسمتون چیه؟
+جیمین
پارک جیمین
٪میدونستم ..
+ چی؟
٪  عا..هیچی 
وقتی جلوی واحد یونگی میرسن جیمین زنگ در و میزنه و بعد از تعظیم مختصری به سمت خونه راه میوفته که دختر مانعش میشه
+ کاری داشتید؟
٪ من خب میدونید میخواستم بدونم که شغل شما چیه؟
+ شما-
در همین لحظه یونگی در و باز میکنه و در یک قاب غیر منتظره سان و جیمین رو باهم میبینه
_ اینجا..
٪ چطوری یونگی
راستش نمیتونستم واحدتو پیدا کنم از همسایت خواستم نشونم بده 
یونگی اول به سان و بعد به قیافه خنثی جیمین نگاه میکنه و در آخر رو به جیمین حرف میاد
_ آها..خب ببخشید که این وقت شب مزاحمت شدیم شبت بخیر
+ شب بخیر
جیمین از اونا دور میشه یونگی دست سان و میگیره و دنبالش میکشه
_ بیا تو دلقک مسخره
یونگی درو میبنده و کلافه سمت سان برمیگرده
٪ وااای پسر
عجب تیکه ایه !
ول دان مین
ول دان
_ از کی تا حالا آدرس خونه ای که تا حالا صد دفه اومدی رو بلد نیستی؟
٪ وقتی مث آدم جواب نمیدی مجبور میشم خودم برم تحقیقات پسر کونو دیدی تو؟ چی دارم میگم معلومه که دیدی
_ میشه چرت و پرت گفتنو تموم کنی؟
٪ نه شام چی داریم؟ 
_ ساعت ۱۱ و نیمه
٪ میدونی تو اصلا فان نیستیا یکم از تهیونگ نوت بردار
هعی دلم برا خود پدرصگش تنگ شده
معلوم نیس کدوم گوریه
یونگی از کلافگی فقط پیشونیشو مالش میده از قرار معلوم قرار نیست بخوابه
سان همونطور یه ریز حرف می‌زد
در حالی که اونطرف یخچال یونگی رو زیر و رو میکرد این طرف یونگی به فکر دست باندپیچی شده ای بود که دیده بود

یادداشت ۲:

"کاش گریه هام دلتو به درد می آورد "




Cupid ain't a lieWhere stories live. Discover now