part 2

314 55 11
                                    

○جناب میتونید که حداقل بیایید معاینتون کنم یا اینکه اینم نمیتونی وقت نداری ؟!

* بلاخره بعد از کلی کل کل زدن با هم راهی اتاق معاینه شدن .

○ خب یونیفرمت رو در بیار بخواب رو تخت تا آماده شم

* بعد از دو سه دقیقه مایکل آماده شده برا معاینه با میز چرخی پانسمان و بقیه وسایل دوباره به اتاقش برگشت و بالای سر جین رفت

_ آ ... آ دیوونه درد میگیره چرا فشار میدی الان داری تلافی میکنی ؟

○ ا ببخشید ،  آخه درد که نداشتید جناب

* مایکل از اینکه جین نمیتونست صورتش رو ببینه عمیقا خوشحال بود ، چون با شرایطی که جین برای خودش درست کرده بود مایکل هیچوقت نمیتونست چهره نگرانش رو قایم کنه

○ خیلی خب میتونی پاشی پانسمان ات رو عوض کردم جین و خب من نمیتونم نظر قطعی بدم تخصص میخواد ولی میدونم که باید هر چه زود تر درمان ات رو شروع کنیم به اندازه کافی پشت گوش انداخی که این شدی .

خواهش میکنم جین جدی بگیر قضیه رو میدونم از اینکه نتونی بیای سرکار چقدر متنفری ، پس نزار این اتفاق بیوفته

_ جین که از حرفای مایکل فقط قسمت نیومدن سر کار رو شنیده بود و به چهره مایکل که به نظر خسته و نگران بود نگاه عصبی ای کرد و بعد پوشیدن لباسش تنها با جمله  الان چیکار باید کرد؟حرف مایکل رو قطع کرد

○ خوشحالم که داری سر عقل میای
خب خب  من فردا متخصص بیمارستانی که توش کار میکنم صحبت میکنم و بعدش میام دنبالت که باهم بریم پیشش و نظر نهایی رو بده ... آ کجا؟ دارم حرف میزنم

_ خب دیگه باشه خیلی حرف میزنی دکتر

** پایگاه نظامی بوسان 13 ژوئن 14:00بخش امور اداری**

جیم: آ اومدی پسر بیا.. بیا ببین چیشده با درخواست ات موافقت شده تهیونگ ‌.. تبریک میگم پسر

+ آ جدا ؟ " لبخند رضایت آمیزی میزنه و خوشحال از اینکه به چیزی که می‌خواسته رسیده "

* قبول کردن درخواست از پایگاه مرکزی سئول ، اونم تاییدیه بودن تو تیم آلفا کم چیزی نیست و خب شاید درخواست های زیادی به اونجا برسه ولی فقط کسایی انتخاب میشن که به درد اون تیم و پایگاه بخورن و تهیونگ استثنایی بود که بهترین گزینه برای سر گروهبانی تیم آلفا بود .

** جیمین نگاهش رو از مانیتور رو به روش گرفت و برگشت به تهیونگ که پشت سرش وایساده بود نگاه کرد .

((جیمین: تنها دوست صمیمی تهیونگ ومسئول اداری پایگاه و مسئول ثبت هویت و چهره نگاری 28 ساله
' هم سن تهیونگ  ))

جیم : خیلی خب جناب اینم یه سری اطلاعات راجب کاپیتان تیم ات ، و البته فردا ینی 14 ام باید بری سئول دیگه ، فردا روز ملاقات ات با کاپیتان و فرمانده  است .

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now