+ این چیه؟
جونگ سوک آب گلوش رو قورت داد و : تراشه است میبنی که
▪︎اینجا رو ! هروئینم هست
+ پوز خندی زد و: تراشه رو برداشتی ؟
▪︎اره
+ جونگ سوک مهمونی دوست داری؟
جونگ سوک: منو ول کن لعنتی معنی این حرفا چیه؟؟
+خب دوست داره ، جی کی با احترام راهنماییش کن
▪︎ لبخند دندون نمایی زد و دست های جونگ سوک رو باز کرد و ضربه به رگ اصلی گردنش زد و پسر رو بیهوش کرد
+ بریم که دیره
جونگ کوک از کوله اش ماسک های اکسیژن رو در آورد و یکی رو سمت تهیونگ گرفت
▪︎ بزن سنسور گاز و پخش کردم
+ مطمئنی تا الان جواب داده؟
▪︎اره حله
+ خیلی خب بزن بریم
حالا جونگ سوک روی کول تهیونگ بود و از میون جمعیت بی هوش کارخونه عبور کردن و به سمت ماشین راهی شدن از کارخونه دور شدن
از آیینه مقابل ماشین به صندلی عقب که جونگ سوک بی هوش خوابیده بود نگاهی کرد و دوباره نگاهش خیابون رو به روش داد
▪︎دستت تهیونگ
نگاهی به مچش انداخت که بانداژ سفید رنگش از قرمزی خون رنگ گرفته بود. لبخندی زد و
+ در مقابل خونی که از جین رفت خیلی ناچیزه
▪︎ مکثی کرد و سکوت فضای ماشین رو پر کرد
نزدیک های مقصد بودن و هر دو با یقین اینکه هنوز جونگ سوک به هوش نیومده حواسشون به مسیر و برنامه های آینده بود که جونگ سوک به سرعت بلند شد و دستانش رو دور گردن تهیونگ حلقه کرد و تهیونگ تمرکز اش رو از دست داد و از مسیر منحرف شد
▪︎آشغال ولش کن تا نکشتمت
جونگ سوک : دستت بهم بخوره بیشتر دستامو بیشتر از الان فشار میدم
بیماری زمینه ای تهیونگ ! دست های قفل شده جونگ سوک !
ترسی که به جون کوک افتاده بود و فرمونی که بی اراده در حال چرخیدن بودتهیونگ هر چی تلاش میکرد با ضعف مچ دست آسیب دیده اش حریف دست های گره خورده جونگ سوک نبود و رنگش سفید تر از قبل میشد و به سختی نفس میکشید
جونگ سوک : یا ولم میکنید یا خفه ات میکنممم
تهیونگ از گوشه چشم به کوک نگاه کرد و کوک با نگاهش حرف تهیونگ رو فهمید و فرمون رو ول کرد و بر خلاف انتظاری که جونگ سوک داشت مشتی مکحم توی صورت پسر خوابوند و جونگ سوک از درد شدیدی که داشت دستانش ناخود آگاه شل شد و تهیونگ به سرعت دست هاش رو از گردنش جدا کرد و به سختی با چشمایی که تاری شدیدی مقابلش داشت و نفسی که به سختی بالا میومد فرمون رو گرفت
کوک صندلی رو کامل خوابوند و به سرعت خودش رو صندلی عقب رسوند و شروع به زدن پسر کرد
* جوری میزدش که انگار روتین ترین کار زندگیش رو انجام میداد ^^▪︎ خوبی؟
به سختی نگاهش رو عقب داد که جونگ سوک با سر و صورتی خونی از حال رفته بود
به محض مطمئن شدن ماشین رو کنار زد و همچنان نفس نفس زنان از ماشین پیاده شد و نتونست روی پاهاش بایسته و با زانو روی زمین نشست و به ماشین تکیه زدجونگ کوک به سرعت از ماشین پیاده شد و درب صندلی بغل رو باز کرد و از داشبورد اسپری تهیونگ رو به همراه یه بطری آب برداشت و به سرعت کنارش زانو زد
▪︎ تهیونگ ؟؟ تهیونگ صدامو داری ؟
+ با چشمان بسته اش سرش رو به حالت تایید تکون داد
پاف اسپری رو مقابل دهانش دو سه بار زد و بعد از هین عمیقی تونست نفس کشیدنش رو بهتررکنه
بطری آب رو باز کرد و مقابلش گرفت▪︎ یکم بخور
+ کمی از آب خورد و لب هاش رو تر کرد : پاشو .. پاشو زود تر .. بریم
▪︎ خیلی خب ، من میشینم پشت فرمون تو استراحت کن
بلاخره به انباری سرد و خاک خورده خونه رسیدن و کوک جونگ سوک رو از پا آویزون کرده بود و حالا سرته بود و هنوزم بیهوش
▪︎ بریم
خواستن از انبار خارج بشن که صدای ناله های جونگ سوک بلند شد
جونگ سوک : بسهه ! سرم درد داره میترکه
+ یکم استراحت کن بهتر میشی . بریم
+ جونگکوک من قرص خوردم میرم بخوابم
▪︎نگاهش رو از لبتاب گرفت و : مطمئنی؟
+ اره خستم
▪︎ باشه برو شب بخیر
_ کجایی تو میدونی از کی تا حالا اینجا بیدارم ؟
+ هیونگ؟
_ خنده ای کرد و پتو رو از روی تخت کنار زد : بیا بخواب
اشک هاش رو پاک کرد و گوشی اش روی میز گذاشت و کنارش خوابید
+ دلم برات تنگ شده بود
_ طوریکه انگار صداش رو نشنیده بود با لبخند بهش خیره بود : امروز خیلی خسته شدی درسته ؟!
+ قطره اشکش روی گونش چکید و : خیلی
_ ولی آخرش خستگیت در میره
+ اگه تو کنارم باشی اره
_ بهتره زود تر بخوابی ووشیبا
+ ووشیبا؟
_ اره دیگه ، تو ووشیبا منی
+ داشت یادم میرفت
_ هیچوقت یادت نره
+ لبخند تلخی زد و با احساس نرمی دستای جین روی گونش به خواب رفت .
در من هزار صندلی،
در من هزار جایِ تو خالی ست
در من
هزار جایِ خالیِ تو
درد می کند!* به وقت 03:07 دقیقه :)
امیدوارم مورد پسندتون باشه و جمایتش کنید مثل همیشه فعلا 💫❤
BINABASA MO ANG
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°