_ بعله برای سه روز میخواد . جیمین مدارک ات رو بیار
* همینطور که جیمین با تهیونگ مشغول حرف زدن بود از روی صندلی لابی بلند شد و به طرف جین و پذیرش هتل رفت .
جیم : بفرمایید
_ خیلی خب درست شد جیمین شد سه شب و چهار روز ، کاری داشتی بهم بگو حتما
+ من هستم هیونگ ، من میام پیشش بعد از پایگاه
_ خیلی خب باشه ، پس دیگه مشکلی نمیمونه
جیم : ممنونم آقای سوکجین ( دیگه حواسم هست نمیگم کاپیتان ، کاپیتان ) این با صدای آرومی میگه
* جین و تهیونگ هر دو خنده ای تحویل جیمین میدن و بعد از خداحافظی از جیمین سوار ماشین میشن و به طرف پایگاه میرن .
+ ممنونم هیونگ امروز کلی بهت زحمت دادم
_ نه کاری نکردم که
* وسرشو همنطور که در حال رانندگی بود به طرف تهیونگ میچرخونه و خنده مهربونش رو تحویل تهیونگ میده ، تهیونگ بعد مکثی کوتاه که به چشماش خیره بود متقابلا لبخندی تحویل جین میده .
□ ساعت ۱۲:۳۰ کاپیتان آلفا کجاست؟؟
الکس : او فرمانده باید دعا کنیم مست نکرده باشه وگرنه الان بیاد ام تعادل نداره * و بعد خودش و تیمش میخندن
_ نه مست نیستم ، سلام فرمانده ببخشید کاری پیش اومد.
* دقیقا تهیونگ و جین وسط حرفاشون رسیده بودن و توی اون شلوغی محوطه حیاط پایگاه کسی متوجه نشده بود ، در حالی جواب الکس رو داد که پشت سرش وایساده بود .
الکس: اووو پسر من واقعا ترسیدم ( با لحن مسخره آمیزی میگه ) میبینم که حسابی حالت خوبه * محکم دستش و بالا میبره و تو کمر جین میکوبه
* چند ثانیه ای چشماش رو از روی فشار زیادی که به زخم های تازه اش بود بست و ...تهیونگ که شاهد این صحنه بود و درد جین رو متوجه شد به جین نزدیک تر شد
+ کاپیتان حالتون خوبه ؟
الکس : اوووو بچه هااا سرگروهبان جدیدمون هم اینجاست ، حسابی مهربون شدی جین نه؟؟ بلاخره باید حرفه پدرتو ادامه بدی شایدم ..
_ خفه شو الکس
الکس: او بله بله عذر میخوام کاپیتان ، بلاخره تهیونگ نباید زندگی خصوصی کاپیتان دخالت کنیم .
□ بسههه چته الکس !؟ دوباره میخوای دعوا راه بندازی ؟ سوکجین سر تیم خودت باش
* جین به احترام حرف فرمانده با تهیونگ به طرف تیم بزرگ آلفا حرکت میکنه و جلوی بقیه وایمیسته و تهیونگ هم به عنوان سر گروهبان رو به روی گروهبان های تیم می ایسته .
□ خیلی خب ، حسابی باید آمادگی داشته باشید مث همیشه .ماه آینده باید عملیات رو اجرا کنیم ، دیر تر از این بشه نقشه لو میره . بلاخره بعد از ۲۰ روز تونستم از شوگا خبر بگیرم و بهم گفت که هر چه سریع تر باید اقدام کنیم . ( شوگا به عنوان نفوذی وارد گروه قاچاق مواد شده بود و طی این ۲۰ روز هیچ راه ارتباطی با مرکز شون نداشته )
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°