part 10

162 33 14
                                    

_ بعله برای سه روز میخواد . جیمین مدارک ات رو بیار

* همینطور که جیمین با تهیونگ مشغول حرف زدن بود از روی صندلی لابی بلند شد و به طرف جین و پذیرش هتل رفت .

جیم : بفرمایید

_ خیلی خب درست شد جیمین شد سه شب و چهار روز ، کاری داشتی بهم بگو حتما

+ من هستم هیونگ ، من میام پیشش بعد از پایگاه

_ خیلی خب باشه ، پس دیگه مشکلی نمیمونه

جیم : ممنونم آقای سوکجین  ( دیگه حواسم هست نمیگم کاپیتان ، کاپیتان )  این با صدای آرومی میگه

* جین و تهیونگ هر دو خنده ای تحویل جیمین میدن و بعد از خداحافظی از جیمین سوار ماشین میشن و به طرف پایگاه میرن  .

+ ممنونم هیونگ امروز کلی بهت زحمت دادم

_ نه کاری نکردم که

* وسرشو همنطور که در حال رانندگی بود به طرف تهیونگ میچرخونه و خنده مهربونش رو تحویل تهیونگ میده ، تهیونگ بعد مکثی کوتاه که به چشماش خیره بود متقابلا لبخندی تحویل جین میده .

□ ساعت ۱۲:۳۰ کاپیتان  آلفا کجاست؟؟

الکس : او فرمانده باید دعا کنیم مست نکرده باشه وگرنه الان بیاد ام تعادل نداره *  و بعد خودش و تیمش میخندن

_ نه مست نیستم ، سلام فرمانده ببخشید کاری پیش اومد.

* دقیقا تهیونگ و جین وسط حرفاشون رسیده بودن و  توی اون شلوغی محوطه حیاط پایگاه کسی متوجه نشده بود ، در حالی جواب الکس رو داد که پشت سرش وایساده بود .

الکس: اووو پسر من واقعا ترسیدم ( با لحن مسخره آمیزی میگه ) میبینم که حسابی حالت خوبه * محکم دستش و بالا میبره و تو کمر جین میکوبه
* چند ثانیه ای چشماش رو از روی فشار زیادی که به زخم های تازه اش بود بست و ...

تهیونگ که شاهد این صحنه بود و درد جین رو متوجه شد به جین نزدیک تر شد

+ کاپیتان حالتون خوبه ؟

الکس : اوووو بچه هااا سرگروهبان جدیدمون هم اینجاست ، حسابی مهربون شدی جین نه؟؟ بلاخره باید حرفه پدرتو ادامه بدی شایدم ..

_ خفه شو الکس

الکس: او بله بله عذر میخوام کاپیتان ، بلاخره تهیونگ نباید زندگی خصوصی کاپیتان دخالت کنیم .

□ بسههه چته الکس !؟ دوباره میخوای دعوا راه بندازی ؟ سوکجین سر تیم خودت باش

* جین به احترام حرف فرمانده با تهیونگ به طرف تیم بزرگ آلفا حرکت میکنه و جلوی بقیه وایمیسته و تهیونگ هم به عنوان سر گروهبان رو به روی گروهبان های تیم می ایسته .

□ خیلی خب ، حسابی باید آمادگی داشته باشید مث همیشه .ماه آینده باید عملیات رو اجرا کنیم ، دیر تر از این بشه نقشه لو میره . بلاخره بعد از ۲۰ روز تونستم از شوگا خبر بگیرم و بهم گفت که هر چه سریع تر باید اقدام کنیم . ( شوگا به عنوان نفوذی وارد گروه قاچاق مواد شده بود و طی این ۲۰ روز هیچ راه ارتباطی با مرکز شون نداشته )

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now