part 4

99 18 12
                                    

* مکثی کرد و
+ درسته

^ ام ... من وکیل حقوقی مرحوم سوکجین ام

* دیگه قراره اینطور از هیونگش یاد کنن ؟ مرحوم ؟! بغضی که مهمون همیشگیش بود رو قورت داد و

+ کاری داشتین ؟

^ اول از همه بهتون تسلیت میگم آقای کیم ..

+ ممنون ولی الان من حالم مساعد نیست اگر کاری ندارید ....

^ نه ! نه خواهش میکنم یه چند لحظه بهم گوش بدید
آقای کیم یه وکالت به من داده بودن که بعد از فوتشون داراییشون به نام شما زده بشه
من میدونم شرایط شما مناسب نیست به همین خاطر اگه میشه یه قرار ملاقات باهم بزاریم که من بیام و مدارک رو بدم امضا کنید

+ برا چی اینکارو کرده؟

^ منم اطلاعی ندارم ، علاوه برگه وکالت نامه یه نامه هم هست که گفتن برا شما نوشتن که قبل از به نام زدن اموال اون رو باید بخونید... میتونم امروز بیام ؟

+ کلافه دستش رو بین موهاش برد و به زور جواب داد : باشه

^ * خنده ای از سر خوشحالی کرد و : پس به امید دیدارتون کیم تهیونگ شی

+ بدون هیچ حرف دیگه گوشی رو قطع کرد و به مبل تکیه داد و پلک هاشو روی هم گذاشت

و بازم صدای تلفن
کلافه پوفی کشید و گوشیش رو از روی میز برداشت و طبق معمول همیشه کوک بود

▪︎ الو چرا برنمیداری گورخر؟

+ حالا که برداشتم ، چیکار داری ؟

▪︎چیکار میکردی ؟!

+ به تو چه

▪︎ ااا ... مث آدم حرف بزن تهیونگ

+ هیچی نشستم

▪︎ بعدش ؟

+ تصمیمی ندارم .. راستی کوک

▪︎ هوم؟

+ هفته بعد میخوام برا جین تولد بگیرم میای ؟

▪︎

+ الو !!

▪︎ اره میام

+ خوبه ... فقط میشه یه کاری برام بکنی؟

▪︎ چی ؟

+ ببین میخوام کل اونجا رو تزئین کنم ، عین هر سال دیگه
ولی دستم حس نداره میشه بیای کمکم؟؟

▪︎ اره میام

+ کیکشم باید سفارش بدم

▪︎ تهیونگ میخوای بیام پیشت ؟

+ آ نه اوکیم

▪︎ از صدای لرزونت مشخصه

+

* تهیونگ رو از دوربینی که داخل خونه گذاشته بود میدید و الان که تصویر پسر رو میدید خودشم ام باهاش اشک میریخت
با یک دستش گوشی رو نگه داشته بود ، دست پانسمان شده اش رو روی چشماش بود و از پشت شونه های لرزونش مشخص بود

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now