part 13

157 39 17
                                    

**ساعت 12 شب هتل star سئول **

با کیف سامسونت مشکی و کت و شلواری که برند یه شرکت به عنوان یکی از لباس های بدل اش بود وارد آسانسور شد ،  دکمه طبقه سوم رو لمس کرد و زنگ اتاق جیمین رو زد

+ سلام * و بدون حرف دیگه ای وارد اتاق شد

جیمین : سلام .. حالت خوبه تهیونگ ؟

+ باید به بقیه کارا برسم ، لباس یادم رفت بیارم . داری؟

جیمین که میدونست حال خوبی نداره و حوصله ای هم برای توضیح دادن نداره به سمت اتاق رفت و لباس راحتی براش آورد .

با عوض کردن لباسش بدون حرف پشت لب تاپ نشست و چند ورقه کاغذ مقابل خودش گذاشت و عینک مشکی اش رو به چشمام زد .

جیمین : چیزی میخوری ؟

+ نه

خواست جو رو عوض کنه و تهونگ رو به حرف بیاره پس طبق معمول خواست سوال های حواس پرت کن معروفش رو  بپرسه

جیمین : کاپیتان چه طور بود ؟

* با سوال جیمین تهیونگ خودکار داخل دستش رو روی کاغذ ها رها کرد و دستاشو زیر عینکش برد و روی چشماش گذاشت ^ سوال ات افتضاح بود جیمین شی

جیمین : ته ؟اتفاقی افتاده؟

از مبل کناری که نشسته بود بلند شد و روی همون کاناپه ای نشست که تهیونگ نشسته بود . دستشو پشت کمرش گذاشت و ادامه داد ..

جیمین: چیشده ؟

دستاشو از روی صورتش پایین آورد 

+ طبق معمول گند زدم جیمین
هر لحظه ای که خوردش میکردن منم باهاش فرو میریختم چرا ؟

جیمین : مث آدم توضیح بده ببینم

تمامی ماجرای دیشب تا الان رو براش تعریف کرد و ادامه داد .

+ چیکار کنم ؟ همش تقصیر من شد ، هیچ اعتراضی ام نکرد باور میکنی ؟

جیمین : وقتی اینقدر صبور که هیچی نگفته و اعتراضی نکرده پس عذر خواهی ات رو هم قبول میکنه .

+ با عذر خواهی من چشم اش خوب میشه؟ برمیگرده پایگاه ؟ یا مثلا تنبیه اش رو ندید میگیرن ؟

جیمین : نه ولی حداقل هیونگت تنها نمیمونه

+ ینی ...

جیمین : من فردا باید برم وگرنه خودمم باهات میومدم ، خونش رو که بلدی برو پیشش

+ ولی آخه ..

جیمین : بهونه نیار تهیونگ ، اگه واقعا حالت بده و درد داری به فکر خودت باش و تموم کن این حالو
کم تو زندگیت خودت رو سرزنش نکردی که بازم الان انجامش بدی

بهم دیگه خیره بودن و بلاخره بعد از حرف جیمین لبخند کمرنگی زد و سری به نشونه تایید تکون داد .

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now