**ساعت 12 شب هتل star سئول **
با کیف سامسونت مشکی و کت و شلواری که برند یه شرکت به عنوان یکی از لباس های بدل اش بود وارد آسانسور شد ، دکمه طبقه سوم رو لمس کرد و زنگ اتاق جیمین رو زد
+ سلام * و بدون حرف دیگه ای وارد اتاق شد
جیمین : سلام .. حالت خوبه تهیونگ ؟
+ باید به بقیه کارا برسم ، لباس یادم رفت بیارم . داری؟
جیمین که میدونست حال خوبی نداره و حوصله ای هم برای توضیح دادن نداره به سمت اتاق رفت و لباس راحتی براش آورد .
با عوض کردن لباسش بدون حرف پشت لب تاپ نشست و چند ورقه کاغذ مقابل خودش گذاشت و عینک مشکی اش رو به چشمام زد .
جیمین : چیزی میخوری ؟
+ نه
خواست جو رو عوض کنه و تهونگ رو به حرف بیاره پس طبق معمول خواست سوال های حواس پرت کن معروفش رو بپرسه
جیمین : کاپیتان چه طور بود ؟
* با سوال جیمین تهیونگ خودکار داخل دستش رو روی کاغذ ها رها کرد و دستاشو زیر عینکش برد و روی چشماش گذاشت ^ سوال ات افتضاح بود جیمین شی
جیمین : ته ؟اتفاقی افتاده؟
از مبل کناری که نشسته بود بلند شد و روی همون کاناپه ای نشست که تهیونگ نشسته بود . دستشو پشت کمرش گذاشت و ادامه داد ..
جیمین: چیشده ؟
دستاشو از روی صورتش پایین آورد
+ طبق معمول گند زدم جیمین
هر لحظه ای که خوردش میکردن منم باهاش فرو میریختم چرا ؟جیمین : مث آدم توضیح بده ببینم
تمامی ماجرای دیشب تا الان رو براش تعریف کرد و ادامه داد .
+ چیکار کنم ؟ همش تقصیر من شد ، هیچ اعتراضی ام نکرد باور میکنی ؟
جیمین : وقتی اینقدر صبور که هیچی نگفته و اعتراضی نکرده پس عذر خواهی ات رو هم قبول میکنه .
+ با عذر خواهی من چشم اش خوب میشه؟ برمیگرده پایگاه ؟ یا مثلا تنبیه اش رو ندید میگیرن ؟
جیمین : نه ولی حداقل هیونگت تنها نمیمونه
+ ینی ...
جیمین : من فردا باید برم وگرنه خودمم باهات میومدم ، خونش رو که بلدی برو پیشش
+ ولی آخه ..
جیمین : بهونه نیار تهیونگ ، اگه واقعا حالت بده و درد داری به فکر خودت باش و تموم کن این حالو
کم تو زندگیت خودت رو سرزنش نکردی که بازم الان انجامش بدیبهم دیگه خیره بودن و بلاخره بعد از حرف جیمین لبخند کمرنگی زد و سری به نشونه تایید تکون داد .
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°