نام : آلفا کجاست؟
!: آقا تو دفترشون آن
نامجون به سمت چادر بزرگ کاپیتان تیم میره
+ هیونگ ؟
_ جانم؟!
* پرده کنار زده میشه و نگاه دو پسر به سمت ورودی میره
نام: جین ؟
تهیونگ تو ؟؟ توو؟؟_ نامجون لکنت نگیری حالا ...سلام پسر عمو
* هنوزم خیره به قیافه خندون تهیونگه که جین نزدیکش میشه و بغلش میکنه
نام : تو چه جور اومدی اینجا ؟؟
+ از پنهون کاری جنابعالی مطلع شدم
_ نامجون الان وقت این حرفا نیست بیا بشین
نامجون : میدونی اگه بفهمه چه پدری اَزمون درمیاره ؟
* یواش یواش صداش رو به بلندی میره و با لحن خشنی مقابل تهیونگ وایمیسته+ تهیونگ که از کار نامجون و خبر ندادنش شاکی بود مقابلش ایستاد ، پوز خندی میزنه و : الان واقعا اونی که شاکیه تویی ؟
نام: نباید باشم ؟؟ میدونی با آیندمون...
+ صداتو بیار پایین نامجون هر کاری دلم بخواد میکنم.... ارههه اگه اون ور دنیام بودم میومدم پیش جین و اصلا به چیز دیگه ای ام فک نمیکنم
_ بسهههههه
نامجون صداش رو پایین میاره و با حرص چشم هاشو میبنده
_ الان مثلا اومدی منوببینی ؟؟
نامجون : جین من ....
+ من میرم بیرون هیونگ
نامجون : جین تو حالت خوبه ؟
_ خوبم
نامجون : ببخشید آخه تو که نمیدونی ....
_ همه چیزو بهم گفته
نام : گفت که چه جور با اون فرمانده احمق حرف زده؟!
_ حقش بوده
نام: جیننن
* سمت لباس ها میره و لباسی که تنش بود رو درمیاره
نام: وایسا ببینمم
_ متعجب سمت نامجون برمیگرده و نامجون هم بهش نزدیک میشه
نامجون: این چیههه؟؟ چیکار کردی با خودت
_ هیسسسس ، ااا تهیونگ میشنوه یهو
نامجون : چیکار کردی با خودت ؟!
_ چیزی نیست
نامجون : مشخصه بگو ببینم تا نرفتم به تهیونگ بگم
_ جین خنده ای به تحدید بچگانه نامجون میزنه و : باشه ... یه گلوله کوچیک مهمونش بود
نام: چییییی؟؟؟
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°