* بالاخره بوسه عاشقانه دو پسر به پایان رسید
+ جین،چیکار....
_ به نظرت اگه الان پیاده تا خونه بریم خیلی سردمون میشه
+ تهیونگ لبخندی زد و اینبار پسر کوچک تر بود که بوسه ای کوتاه اما عمیق به لب های پسر بزرگ تر زد
+ نه سرما نمیخوریم
_ الان دیگه مطمئن شدم
* هر دو از روی زمین بلند شدن و تهیونگ پالتو اش رو در آورد و روی سرشون انداخت
+ هیونگ به نظرت اگه بدوییم چقدر طول میکشه؟
_ من که نمیتونم
* و بعد نگاهی به پاهاش انداخت
+ چییییی ؟؟؟ تو ... تو کفش نداشتیییی؟ هیونگ دیگه با من حرف نمیزنی هااا
_ یااا واقعا که پروعی پسر به خاطر تو با این قیافه اومدم بیرون
+ حالا کجا میری ؟؟ وایسااا
* خنده ای کرد و بهش نزدیک شد به سرعت از پشت دو پای پسر رو روی شونه هاش گذاشت
_ یااا ... چیکاررمیکنییی منو بزار زززمیییین
+ تا تو حسابی غر غر کنی رسیدیم
_ منو بزار زمین پسره ی پرووو
+ شام ام درست نکردی برات متاسفم
_ * دیگه خودش از تقلا کردن خسته شده بود و حالا دوتا دستش رو دور گردن تهیونگ انداخته بود( بدش نیومده بود مث اینکه) : حرف نزن فقط برو
+ ااا خوشت اومده ؟؟ من از استیک پایین تر نمیام هاا
_ از امشب خودتم وایمیستی یاد میگیری
+ تا وقتی جین هست برا چی باید یاد بگیرم
_ حرف نباشه همینی که گفتم
* جلوی درب ورودی خونه *
+ مگ اثر انگشت منو و ثبت نکردی ؟
_ میدونم چشه
+ چشه؟
_ تف کن ؟
+ چییی؟؟
_ دست ات رو تفی کن
+جیییین
* موهاشو گرفت و سرش رو ، رو به بالا کشید ( ینی مقابل صورت خودش )
_ انگشت
+ هیونگگ!
_ بالاا
* و انگشت اش رو مقابل جین گرفت و جین انگشت تهیونگ رو داخل دهانش کرد
+هیییی
_ حالا بزار
^ اثر انگشت تایید شد ^
_ دیدی؟حالا بزارم زمین
^*^*^*^*^***^*^*^*^*^
_ خیلی خب داره فیلم میگیره؟
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°