part 39

121 22 22
                                    

☆° کریسمس 2028 °☆

+ هشتمین سالیه با جین هیونگ کریسمس رو جشن میگیریم
حقیقتا چندین ساله چیزی توی کریسمس آرزو نمیکنم جز اینکه همیشه کنار جین باشم ، حقیقتا بعد اومدن هیونگ تو زندگیم ، معنی زندگی کردن رو فهمیدم .

هر روز بیشتر از قبل وابسته اش میشم و دلبسته اش میشم
راستی ! دیگه دنبال خونه ام نرفتم ، حقیقتا همین اندازه که سر کار یه وقتا نمیبینمش برام بسه
چه برسه بخوام جدا باهاش زندگی کنم
هشت سال شد که دارم کنار جین زندگی میکنم ولی اندازه ۸۰ سال باهاش خاطره دارم

بعد از برگشتمون از منطقه فرمانده رو مخیه میخواست زرت و پرت کنه ولی بعدش فهمید که تا یه مدت دیگه بیشتر مهمون اون پایگاه نیست ، دیگه پاش گیر بود و خفه خون گرفت

تونستیم یه ردی از بابای جین ام بگیریم ، سه نفری که از باند قاچاق مونده بودن از آدمای کیم بودن
داریم کارهاشو ردیف میکنم با بزرگترین باند مافیایی _ قاچاق کره رو به رو بشیم
طبق معمول شوگا و اینبار جیهوپ به عنوان نفوذی یه دو سالی میشه که تو تیم اونا رفتن و از طریق اونا فهمیدیم گنده شون بابای جین

ولی چه تضادی ' پسر کاپیتان ، پدر گنده ترین خلافکار ' ^^
البته بهتره بگیم پسر فرمانده
بعله جین هیونگ بعد این عملیات فرمانده میشه و منم کاپیتان تیم آلفا
از الان کلی برنامه برای روز ترفیع درجه اش دارممم ...

_ ووو کجایی پس بیا دیگه

+ الان میاممممم

+ فرداشب جشن عروسی جیمین و هی دو نق نقوعه ... چهار سال نامزد موندن تا بتونن ترفیع درجه بگیرن ، امروز انصراف دادن . یه دورهمی ام با بچه های تیم براشون گرفتیم

مایکل و لی سونگ ام بعد از یه مدت دوباره تو بیمارستان مشغول شدن ، اونجا بی دغدغه کنار هم کار میکنن
لی سونگ الان جراح ارتش و دستیار مایکل تو بیمارستان

_ باز داری مینویسی ؟

+ آ هیونگ ... ترسیدم ، آره از بعد از برگشتمون از منطقه دیگه خبرهای جدید رو ننوشته بودم

_ دیگه کافیه پاشو بریم شام بخوریم و بعدشم کریسمس و جشن بگیریم

* همونجور که دستاش روی شونه های تهیونگ بود و بهش نگاه میکرد و تهیونگ ام بهش خیره بود دستش رو به موهای پسر بزرگ تر کشید و

+ هیونگ موهات داره سفید میشه هاا ، پیر شدی رسما

_ کتک میخوای تهیونگ

+ عای عای عای ... لپم و ول کننن

_ که من پیر شدم آره؟؟

+ ببین هیونگ ... منم دارم پیر میشم این یه چیز عادیه ... عاییییی

* لپ تهیونگ رو گاز گرفت و بعدشم یه پاچ محکم از لپ قرمز شده پسر کرد و به سرعت از اتاق خارج شد

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now