part 4

238 47 1
                                    

_ خیلی خب اینم آخرین بخش اینجا ، اتاق سرگروهبانمون

+ آ ینی من تو اتاق گروهبانی نیستم ؟!

_ تهیونگ جان شما برای چی باید با زیر گروهی هات یه جا باشی ؟!
کاری ام داشتی باهام داخلی 6 رو بگیر
شماره ام که داری درسته؟

+ بله بله ممنونم

_ خیلی خب برو استراحت کن و کاری داشتی حتما بگو آ راستی .. من ساعت ۵ به بعد نیستم
ممنون میشم به پرونده ای که الان برات میفرستم یه نگاهی بندازی و گزارش اش رو بهم بدی دیگه تا  ۷ و ۸ برمیگردم .

+ حتما

_ من برم دیگه . فایتینگگگگ ( به همراه لبخند قشنگ همیشگیش :)

+ همچنین ( و لبخند متقابل و کشندهه)

**************************************

○ بریم ؟! وایییی جین نمیخوای بری سر قرار که اینقدر داری به خودت میرسی

+ حرف نزن  مث تو که نمیتونم باشم که ، تموم شد بریم

* برای آخرین بار به استایل خودش و موهای لختش که بالا زده بود نگاه کرد و رفت

○° یه وقتایی با یه سری آدما اینقدر احساس عمیقی پیدا میکنی ، اره .. من معتقدم حتی اگه برای بار اول باشه ، برای تهیونگی که تا به این سن رسیده بود شاید با صد ها انسان مختلف ملاقات داشته ... درسته؛ بدون هیچ دلیلی جین براش فرق داشت،  فرق داشت برای قلبی که به این راحتی ها به کسی دیگه اعتماد نمیکنه قطعا فرق داشت که برای تاخیر سه ساعت جینی که میدونست چقدر آن تایمه نگران بود ، از حرفایی که از مایکل شنیده بود و ....  وقتی کنار هم میزاشت به نتایج خوبی نمی‌رسید  .

باهر تاخیر ۵ دقیقه جین و تماسی با اتاقش گرفته می‌شد و بی پاسخ مونده بود نگران تر شده بود

در نهایت ساعت  ۱۱ و نیم دیگه با همراه جین  تماس میگیره  :)

** در سکوتی خالی از هر گونه صدای دیگه ای جز جین به تماس ته پاسخ داده میشه **

_ آ سلام مشکلی پیش اومده تهیونگ ؟!

+ سلام .. چیزی شده کاپیتان ؟ گفتید نهایتا تا ۸ اینجایید ، حالتون خوبه؟؟؟

** این تهیونگه؟ تهیونگی که دیگه حتی برای نزدیک ترین های زندگیش نگران نمیشد؟  این حتی از چهره اش هم کاملا مشخص بود .

* جین که عصبی شده بود از خودش و موقعیت پیش اومده خودشو کلی کنترل کرد ولی خب مشخص بود غم توی صداش رو کنترل می‌کرد ولی خب بازم مشخص بود .

_ اره خوبم ،  الانم بیمارستانم هنوز تهیونگ ، بستریم کردن فردا باید کمرمو جراحی کنن * بعد مکثی و آهی ادامه میده ،
خیلی نمیتونم تحمل کنم تا قبل آخر هفته دوباره برمیگردم سرکار .

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now