💙 part 12 💙

95 20 24
                                    

& یورام ، یوارم باورت میشه بلاخره امروز با ویکتور قرار حضوری دارم .... ببینم لباس هام چطوره ؟ نمیخوام منو از خودش هیچجوره پایین تر ببینه

# شما همیشه خوبین قربان ، خوشحالم که امروز پر انرژی میبینمتون

& بلند خندید و : درسته امروز واقعا حالم خوبه
راستی ! از الکس خبری نشد ؟

# نه هنوز ، هیچ رد و نشونی ازش نیست

یو رام با فندک به کیم نزدیک شد و اون رو زیر سیگارش گرفت

& نمیخوام امروز بهش فکر کنم ، فقط زود تر برام پیداش کنید

# چشم قربان

& بعد ازینکه کام محکمی از سیگار گرفت به ساعت نگاه کرد : نیم ساعت دیگه ویکتور عزیزم میرسه ، این سیگار رو بگیر و عطر منو بیار نمیخوام وقتی باهاش دست میدم بوی سیگار اذیتش کنه

****

+ همه چی آماده است ؟

▪︎ همه چی اوکیه ، تهیونگ شکل بادیگارت شدم ؟

+ خنده ای کرد و : شکل هیولایی بیشتر

نامجون با کیف سامسونت و استایل کت شلوار پوشی از اتاق خارج شد : چطوره؟

▪︎مشاور حقوقی خفن نامی

+ عالی شدی

نامجون: خب پس زود تر بریم ، کوک همه هماهنگی ها رو انجام دادی؟

▪︎ همه چی هماهنگه ، واییی چرا موهام مثل آدم بالا نمیمونه

+ لبخند تلخی زد و : جین ام همین مشکل  و داشت
( همه چی رو  امروز تموم میکنم هیونگ )

***

دو تا تک بوق زد و نگهبان ورودی به ماشین نزدیک شد

▪︎نگاه حقارت آمیزی بهش کرد و : درب و باز کن

£ جنبعالی؟

▪︎به پشت ابرو انداخت و اشاره کرد : رئیس وی از هدر رفتن وقتشون بیزارن

  خواست نگاهش کنه که کوک صورتش رو مقابل دید پسر آورد و اجازه نداد

£ ب..بخیشددآقا بفرمایید بفرمایید

هر سه از ماشین پیاده شدند و تمامی نگاه ها به فرد ماسک زده ای بود که با استایل سر تا پا مشکیش زیادی دلربایی میکرد
کوک مثل یک بادیگارد حرفه ای کنارش ایستاد و تا اتاق کیم ازش مراقبت کرد
طرف دیگه هم نامجون ایستاده بود و با فاصله دو قدم عقب تر از تهیونگ با قدم های محکمی همراهی میکرد

به درب اتاق رسیدن و محافظی که جلوی درب ایستاده بود بعد از تعظیم کردن اثر انگشت رو زد و درب رو باز کرد

جونگکوک نگاهی به تهیونگ کرد وبه آرومی زمزمه کرد
▪︎ خوبی؟

+ با اشاره سر تایید کرد

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now