& یورام ، یوارم باورت میشه بلاخره امروز با ویکتور قرار حضوری دارم .... ببینم لباس هام چطوره ؟ نمیخوام منو از خودش هیچجوره پایین تر ببینه
# شما همیشه خوبین قربان ، خوشحالم که امروز پر انرژی میبینمتون
& بلند خندید و : درسته امروز واقعا حالم خوبه
راستی ! از الکس خبری نشد ؟# نه هنوز ، هیچ رد و نشونی ازش نیست
یو رام با فندک به کیم نزدیک شد و اون رو زیر سیگارش گرفت
& نمیخوام امروز بهش فکر کنم ، فقط زود تر برام پیداش کنید
# چشم قربان
& بعد ازینکه کام محکمی از سیگار گرفت به ساعت نگاه کرد : نیم ساعت دیگه ویکتور عزیزم میرسه ، این سیگار رو بگیر و عطر منو بیار نمیخوام وقتی باهاش دست میدم بوی سیگار اذیتش کنه
****
+ همه چی آماده است ؟
▪︎ همه چی اوکیه ، تهیونگ شکل بادیگارت شدم ؟
+ خنده ای کرد و : شکل هیولایی بیشتر
نامجون با کیف سامسونت و استایل کت شلوار پوشی از اتاق خارج شد : چطوره؟
▪︎مشاور حقوقی خفن نامی
+ عالی شدی
نامجون: خب پس زود تر بریم ، کوک همه هماهنگی ها رو انجام دادی؟
▪︎ همه چی هماهنگه ، واییی چرا موهام مثل آدم بالا نمیمونه
+ لبخند تلخی زد و : جین ام همین مشکل و داشت
( همه چی رو امروز تموم میکنم هیونگ )***
دو تا تک بوق زد و نگهبان ورودی به ماشین نزدیک شد
▪︎نگاه حقارت آمیزی بهش کرد و : درب و باز کن
£ جنبعالی؟
▪︎به پشت ابرو انداخت و اشاره کرد : رئیس وی از هدر رفتن وقتشون بیزارن
خواست نگاهش کنه که کوک صورتش رو مقابل دید پسر آورد و اجازه نداد
£ ب..بخیشددآقا بفرمایید بفرمایید
هر سه از ماشین پیاده شدند و تمامی نگاه ها به فرد ماسک زده ای بود که با استایل سر تا پا مشکیش زیادی دلربایی میکرد
کوک مثل یک بادیگارد حرفه ای کنارش ایستاد و تا اتاق کیم ازش مراقبت کرد
طرف دیگه هم نامجون ایستاده بود و با فاصله دو قدم عقب تر از تهیونگ با قدم های محکمی همراهی میکردبه درب اتاق رسیدن و محافظی که جلوی درب ایستاده بود بعد از تعظیم کردن اثر انگشت رو زد و درب رو باز کرد
جونگکوک نگاهی به تهیونگ کرد وبه آرومی زمزمه کرد
▪︎ خوبی؟+ با اشاره سر تایید کرد
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°