○ سرعتتون داره کم میشههه ... آها آها خوبهههه
+ فاک بهتتت
_ هیسس ... آروم بگیر
+ آخه .. چقدر بدویم
○ باید باهم مبارزه کنید به گروه های دو نفره تقسیم شید
* جین دست تهیونگ رو گرفت و کنار هم ایستادن
جیهون : اگه باهم نبودید باید تعجب میکردیم
○ خیلی خب گروه اول از کاپیتان شروع میشه ، جین _ تهیونگ میخوام تا حد مرگ مبارزه کنید شما حریف همین
+ بیا بریم بکشمت هیونگ
* روی تشک ایستادن و با سوت فرمانده مبارزه آغاز شد
جایی برای نگرانی نبود تو این مدت هر دو به حرکات هم دیگه آشنا بودن و این جین بود که به تهیونگ ضربه میزد وتهیونگ با تبهر زیادی ضربه ها رو خنثی یا رد میکرد○ وایسا ببینم ... این چه وضعشه میگم بزنید همو تو ضربه میزنی اونم میدونه میخوای چیکار کنی و میگیره ؟؟ همین ؟ سه روز دیگه اینجور میخوایید برید عملیات ؟
* هر دو پوزخندی داشتن و از خستگی نفس نفس میزدن
○ جاهاتون برعکسه ، تهیونگ هر چی تا الان از جین یاد گرفتی رو اجرا میکنی و تو جین ، از هر ضربه فقط دو تا شو میتونی خنثی کنی
+ ولی آخه
○ همین کع گفتم سریع آماده شید سریع ...
+ هیونگ ؟
_ بزن کاریت نباشه
تهیونگ سمت جین هجوم گرفت و تنها با دو ضربه روی زمین خوابوندش و روی سینش نشست
+* طوری که فقط خودشون بشنون گفت : ببخشید ... حالت خوبه ؟
_ خوبم
○ جین برعکس کن
_ حالا نوبت جین شد که پسر رو روی تشک خوابوند و مشتش رو بالا آورد . لبخندی زد و : بزنم زیر اون چشم قشنگ ؟
+ تهیونگ خنده ای کرد و : اگه میتونی بزن
○ چه خبره ؟؟
_ هیچی دردش گرفته
+ چرا دروغ میگی ؟
○ مشت و بزن
_ چی؟
○ بزن
* جین نگاه پر استرس اش رو به تهیونگ داد که حالا با لبخند مطمئنی به جین نگاه میکرد
+ بزن هیونگ ... نترس چیزی نمیشه
○ میشنوی صدامو کاپیتان ؟
_ نمیتونم
* فاصله اش رو با جین کم کرد و کنارش نشست
○ نزنی خودم میزنم
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°