"End of the first S"

148 23 28
                                    

کوک: نامجوننن !!! نامجون لوکیشن دادددد

نامجون دست از راه رفتن برداشت و به سمت مانیتور کوک رفت

نام: کجاست ؟؟

کوک : انبار ... تو انباره

گوشیش رو برداشت و شماره پسر رو گرفت

* پسر عموی عزیزش ، دیگه قرار نبود جوابش رو بده و پسر رو بخندونه و نثل همیشه بهش انرژی بده

نام: چرا برنمیداره؟

کوک ترسیده بود ، بغض کرده بود

نامجون به سرعت گوشی روی میز رها کرد و به سرعت خارج شد

کوک: کاپیتان من منتظرتما ...

بلاخره رسید ، به سرعت به سمت انبار دوید و با دیدن جنازه های انبار اسم جین رو فریاد کشید

نام: جییین ؟؟

و اره دیدش :)

* جسم بی روح پسر به دیوار تکیه زده بود و چیزی جر رنگ خون ازش دیده نمیشد گوشیش روی پاش بود و چشماش رو بسته بود

نام: جی..جین ؟ چشماتو باز کن ... جین به خاطر تهیونگ ‌... خواهش میکنم ... جینننن

بغضش با قلب کاپیتانی که دیگه نمیزد ترکید و دیگه فریاد های نامجون بود که با جین که توی آغوشش بود شنیده می‌شد

کوک: نامجون ؟ صدامو داری ؟ جین رو پیدا کردی ؟!

نامجون اتصالش رو وصل کرد و فقط هق هق هاش جواب کوک بودن

کوک دیگه متوجه شده بود و باورش نمی‌کرد اشک هاش سرازیر شدن

.
.
.
.
.

• چشمای اشکی اش رو پاک کرد و با لبخند مصنوعی وارد اتاق شد : خب خب ، پسر خسته ما بلاخره به هوش اومد

* هنوزم سوزش دست اش اذیتش میکرد و کلافه کننده بود ، کتفش پانسمان بو‌د و دستش تو آتل بود و دستگاه هایی که بهش وصل بود قابل دید بود
مایکل بهش نزدیک شد و پتو رو بالاتر کشید و لبخندی بهش زد و سرمش رو چک کرد

• بهتری ؟

+ سرش رو به نشونه تایید تکون داد

• برات مسکن زدم .. الان دردت کمتر میشه * بغض داشت خفش میکرد و به زمین و زمان التماس میکرد تا تهیونگ چیزی درباره جین ازش نپرسه که اتفاقی که نباید افتاد و ..

+ هیونگ کجاست؟

• چشمانش رو به دور از چشم تهیونگ روی هم فشرد و همونطور که مشغول دور انداختن پوکه ویال بود اشکش روی گونش چکید
با دستش به سرعت پاکش کرد و دوباره سمت تهیونگ برگشت

• یکی میتونه پیشت باشه... که جیمین بهش اسرار کرد که پیشت بمونه .
وای تهیونگ کلافه ام کرده بس که زنگ زده و سراغتو گرفته

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now