کوک: نامجوننن !!! نامجون لوکیشن دادددد
نامجون دست از راه رفتن برداشت و به سمت مانیتور کوک رفت
نام: کجاست ؟؟
کوک : انبار ... تو انباره
گوشیش رو برداشت و شماره پسر رو گرفت
* پسر عموی عزیزش ، دیگه قرار نبود جوابش رو بده و پسر رو بخندونه و نثل همیشه بهش انرژی بده
نام: چرا برنمیداره؟
کوک ترسیده بود ، بغض کرده بود
نامجون به سرعت گوشی روی میز رها کرد و به سرعت خارج شد
کوک: کاپیتان من منتظرتما ...
بلاخره رسید ، به سرعت به سمت انبار دوید و با دیدن جنازه های انبار اسم جین رو فریاد کشید
نام: جییین ؟؟
و اره دیدش :)
* جسم بی روح پسر به دیوار تکیه زده بود و چیزی جر رنگ خون ازش دیده نمیشد گوشیش روی پاش بود و چشماش رو بسته بود
نام: جی..جین ؟ چشماتو باز کن ... جین به خاطر تهیونگ ... خواهش میکنم ... جینننن
بغضش با قلب کاپیتانی که دیگه نمیزد ترکید و دیگه فریاد های نامجون بود که با جین که توی آغوشش بود شنیده میشد
کوک: نامجون ؟ صدامو داری ؟ جین رو پیدا کردی ؟!
نامجون اتصالش رو وصل کرد و فقط هق هق هاش جواب کوک بودن
کوک دیگه متوجه شده بود و باورش نمیکرد اشک هاش سرازیر شدن
.
.
.
.
.
• چشمای اشکی اش رو پاک کرد و با لبخند مصنوعی وارد اتاق شد : خب خب ، پسر خسته ما بلاخره به هوش اومد* هنوزم سوزش دست اش اذیتش میکرد و کلافه کننده بود ، کتفش پانسمان بود و دستش تو آتل بود و دستگاه هایی که بهش وصل بود قابل دید بود
مایکل بهش نزدیک شد و پتو رو بالاتر کشید و لبخندی بهش زد و سرمش رو چک کرد• بهتری ؟
+ سرش رو به نشونه تایید تکون داد
• برات مسکن زدم .. الان دردت کمتر میشه * بغض داشت خفش میکرد و به زمین و زمان التماس میکرد تا تهیونگ چیزی درباره جین ازش نپرسه که اتفاقی که نباید افتاد و ..
+ هیونگ کجاست؟
• چشمانش رو به دور از چشم تهیونگ روی هم فشرد و همونطور که مشغول دور انداختن پوکه ویال بود اشکش روی گونش چکید
با دستش به سرعت پاکش کرد و دوباره سمت تهیونگ برگشت• یکی میتونه پیشت باشه... که جیمین بهش اسرار کرد که پیشت بمونه .
وای تهیونگ کلافه ام کرده بس که زنگ زده و سراغتو گرفته
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°