_ خب مناسبت این شام و این رستوران و نمیخوای بگی شوگا؟
شوگا : جیهوپ به موقعش بهتون میگه
نامجون : جیمین نمیاد ؟
جیهوپ : بعید میدونم
+ جین نگا کن این غذا رو بهت گفتم بلدی اینو ؟
_ اره منتها من با سس خردل قاطی نمیکنم
نامجون : تهیونگ جیمین نمیاد ؟
+ من نمیدونم
_ من بهش زنگ میزنم
+ لازم نکرده
* سرش همچنان تو گوشیش بود و روی شونه جین لم داده بود و خودش رو در برابر جیمین بی توجه نشون میداد
_ تهیونگ مهم نیست چیشده ، بهش زنگ میزنم
+ واقعا این محبت بیجات رو نمیفهمم ، هر کار دوست داری بکن
* از صندلی بلند شد و کمی دور تر از جایی که بودن تماس گرفت
جیمین : الو
_ الو جیمین سلام ، چطوری چرا نمیای پس؟!
جیمین :
_ هی نکنه خوابی؟
جیمین : نه نیستم
_ خب پس پاشو بیا دیگه مردیم از گشنگی
جیمین : باشه ، ببخشید جین
_ باشه زود بیا
* نگاه های سوالی هر ۵ پسر به جین بود
_ گفت میاد
+ تهیونگ دوباره چهره بی خیال به خودش گرفت و از نوشیدنی مقابلش خورد
▪︎ تهیونگ ؟
+ هوم ؟
▪︎ بیا بریم یکم قدم بزنیم
+ آ.. آره برم
_ خب ما هم میآییم
* تهیونگ به آرومی به گوش جین نزدیک شد و آروم زمزمه کرد
+ هیونگ شاید یه حرف خصوصی میخواد بهم بزنه
_ متعجب به تهیونگ نگاه کرد و : باشه ، پس زود برگردید هوا سرده
▪︎ باشه
* دو پسر حالا روی روف گاردن رستوران بودن و مقابل منظره چشم انداز شب پر از هیاهوی سئول
▪︎ حدسم درست بود
+ چییییی ؟؟؟ راس میگیییی؟!
▪︎ هیسس ... آره
+ چطوری فهمیدی ؟
* گوشیش رو از جیبش در آورد و روشن اش کرد و مقابل تهیونگ گرفت و سیگار رو از جیب سمت چپ کت چرمی اش در آورد
+ واو پسر کارت عالیه .. ولی مگه نگفتی از کار افتاده بود ؟
▪︎ دود سیگار اش رو به آسمان فرستاد و سرش رو سمت تهیونگ برگردوند : اون ردیاب دست ساز خودم بودا
YOU ARE READING
Fire On Fire [Taejin]
Randomمیدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°