part 30

114 27 30
                                    

_ خب مناسبت این شام و این رستوران و نمیخوای بگی شوگا؟

شوگا : جیهوپ به موقعش بهتون میگه

نامجون : جیمین نمیاد ؟

جیهوپ : بعید میدونم

+ جین نگا کن این غذا رو بهت گفتم بلدی اینو ؟

_ اره منتها من با سس خردل قاطی نمیکنم

نامجون : تهیونگ جیمین نمیاد ؟

+ من نمیدونم

_ من بهش زنگ میزنم

+ لازم نکرده

* سرش همچنان تو گوشیش بود و روی شونه جین لم داده بود و خودش رو در برابر جیمین بی توجه نشون میداد

_ تهیونگ مهم نیست چیشده ، بهش زنگ میزنم

+ واقعا این محبت بیجات رو نمیفهمم ، هر کار دوست داری بکن

* از صندلی بلند شد و کمی دور تر از جایی که بودن تماس گرفت

جیمین : الو

_ الو جیمین سلام ، چطوری چرا نمیای پس؟!

جیمین :

_ هی نکنه خوابی؟

جیمین : نه نیستم

_ خب پس پاشو بیا دیگه مردیم از گشنگی

جیمین : باشه ، ببخشید جین

_ باشه زود بیا

* نگاه های سوالی هر ۵ پسر به جین بود

_ گفت میاد

+ تهیونگ دوباره چهره بی خیال به خودش گرفت و از نوشیدنی مقابلش خورد

▪︎ تهیونگ ؟

+ هوم ؟

▪︎ بیا بریم یکم قدم بزنیم

+ آ.. آره برم

_ خب ما هم می‌آییم

* تهیونگ به آرومی به گوش جین نزدیک شد و آروم زمزمه کرد

+ هیونگ شاید یه حرف خصوصی میخواد بهم بزنه

_ متعجب به تهیونگ نگاه کرد و : باشه ، پس زود برگردید هوا سرده

▪︎ باشه

* دو پسر حالا روی روف گاردن رستوران بودن و مقابل منظره چشم انداز شب پر از هیاهوی سئول

▪︎ حدسم درست بود

+ چییییی ؟؟؟ راس میگیییی؟!

▪︎ هیسس ... آره

+ چطوری فهمیدی ؟

* گوشیش رو از جیبش در آورد و روشن اش کرد و مقابل تهیونگ گرفت و سیگار رو از جیب سمت چپ کت چرمی اش در آورد

+ واو پسر کارت عالیه .. ولی مگه نگفتی از کار افتاده بود ؟

▪︎ دود سیگار اش رو به آسمان فرستاد و سرش رو سمت تهیونگ برگردوند : اون ردیاب دست ساز خودم بودا

Fire On Fire [Taejin]Where stories live. Discover now