☆~[Baby Omega]~☆

6.3K 254 19
                                    

~درخواستی~


کاپل = نامجین


ژانر= بی دی اس ام، امگاورس.



🐾🐚🐾🐚🐾🐚🐾🐚🐾🐚🐾🐚🐾🐚🐾🐚🐾🐚

جین بعد از تموم شدن دانشگاهش به خونه برگشت و بعد از عوض کردن لباس هاش روی تخت دراز کشید و مشغول بازی کردن با گوشیش شد..یکم که گذشت گوشیش زنگ خورد.


جین_ الو.


تهیونگ_ سلام جینی هیونگ خوبی؟



جین_ سلام ته ته..تو خوبی؟




تهیونگ_ اوهوم..میگم هیونگ آماده شو بریم بار.




جین_ بار؟ برای چی؟




تهیونگ_ بریم یکم شیطونی و خوشگذرونی.




جین_ نمیدونم..نامجون خونه نیست.




تهیونگ_ هیونگ مگه نگفتی قهرین؟ خب یکم اذیتش کن تا بازم باهم آشتی کنید دیگه.



جین_ اینطوری بیشتر عصبیش میکنم.




تهیونگ_ هیونگ توروخدا..منم با کوک قهرم میخوام حرصش بدم..پایه باش دیگه.




جین_ اووف باشه..کی؟



تهیونگ_ مرسی هیونگ جونم..نیم ساعت دیگه میام دنبالت.



بعد از اینکه تلفن رو قطع کرد به سمت کمد لباساش رفت تا آماده بشه..با اینکه میدونست آخر کار دسته خودش میده ولی بازم خودش رو گول زد و برای رفتن سریع آماده شد.

با اینکه میدونست آخر کار دسته خودش میده ولی بازم خودش رو گول زد و برای رفتن سریع آماده شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


سه ساعت بعد عمارت کیم




جین تلو تلو خوران به سمت اتاقش میرفت و بی دلیل میخندید..بهش خوش گذشته بود و از اینکه درخواست تهیونگ رو قبول کرده بود خوشحال بود.آروم در اتاق رو باز کرد و وقتی دید تاریکه آروم تلو تلو خوران سمت دستشویی خواست بره که یک دفعه آباژور کنار تخت روشن شد و قیافه ترسناک و عصبی آلفاش مشخص شد..نامجون نفس عمیقی کشید تا بتونه خودش رو آروم کنه.



نامجون_ این بیبی امگا تا این وقت شب با این وضع کدوم گوری بود؟



جین از تحکم کلمات و جمله نامجون ترسید و حرفی نزد.



•°~BTS ONESHOTS~°•Where stories live. Discover now