سلام کیوتی های من👋🏻حالتون چطوره؟
عزیزای دلم بخاطر تاخیر هام معذرت میخوام ولی جبران میکنم😊
راستی کیوتی ها پیچ اینستام پرید☹ممنون میشم اگه بازم حمایتم کنید دوستون دارم💜💙🤍
Bts_exo_dream-_-_-_-_"""""""""""""""""""""""""""""-_-_-_-_-_-_
~درخواستی~
کاپل= سپ
ژانر= مافیایی،اسمات،کمی اکشن
👁👀👁👀👁👀👁👀👁👀👁👀👁👀👁👀👁
یک بار دیگه با احتیاط اطراف رو چک کرد..بعد از، ازکار انداختن دوربین ها و بیهوش کردن سگ ها با تیر بیهوشی نوبت نگهبانا بود..فندک رو از جیبش در آورد و فیتیله نوار ترقه ای رو روشن کرد و یکم با فاصله از نگهبانای ورودی جلوی در انداخت و نگهبانا هم چون فکر کردن تیراندازی شده روی زمین خوابیدن و شوگا از موقعیت استفاده کرد و سریع از روی دیوار پایین پرید و به سمت در عمارت که الان دیگه هیچ نگهبانی نبود رفت.
بقیه نگهبانا به خاطر صدای ترقه به سمت دروازه هجوم برده بودن و این کار رو واسه شوگا راحت تر کرد..شوگا به محض ورود به سمت آشپزخونه عمارت رفت و لباس خدمه رو پوشید و با یک سینی چای و فنجون چینی به سمت طبقه بالا رفت و از کنار مشاور شخصی جانگ گذشت و وقتی از خالی بودن طبقه دوم مطمئن شد سینی رو روی میز کنار کاناپه گذاشت و به سمت اتاق کار جانگ رفت تا از بودن جانگ توی اون اتاق مطمئن بشه و وقتی صداش رو از پشت در شنید که داشت با تلفن حرف میزد سریع به سمت اتاق خواب جانگ رفت و در رو از تو قفل کرد و رو پوشش رو در آورد.
به سمت اتاق لباس های جانگ رفت و در یکی از کشوهای لباس زیر رو باز کرد و بعد از کنار زدن لباس ها گاوصندوق کوچیک رو پیدا کرد و بعد از وارد کردن رمز درش رو باز کرد چیزی که به خاطرش این همه زحمت کشیده بود رو برداشت..ظریف و کوچیک ولی گرانبها..گردنبند سنگ جید به قیمت هشتصد هزار دلار.
با صدایی که از طرف ورودی شنید به سمت صدا برگشت و با عشوه به کشوی پشتش تکیه داد.هوسوک_ سلام گنگستر کوچولو..میبینم که کلا نمیتونی بیخیال این عمارت و اموال داخلش بشی.
YOU ARE READING
•°~BTS ONESHOTS~°•
Teen Fiction°•+وانشات از بی تی اس با هر کاپل و هر ژانری که درخواست بدین+•° برام درخواست ها تون رو کامنت کنید 💫🌙 🪐وضعیت آپ= نامعلوم🪐