_|°Lucifer°|_

5.2K 346 24
                                    

کاپل: تهکوک


ژانر:فانتزی،تخیلی،اسمات



🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤

تهیونگ عصبی تر از قبل به راهش ادامه داد و وقتی به کافه رسید با سرعت به سمت پشت پیشخون رفت و وارد اتاق استراحت شد.



تهیونگ_ انسان احمق.



جیمین_ باز چی شده؟




تهیونگ_ باز چی شده؟ ههه..یک انسان احمق با انداختن تمام گناهاش گردن من اونم جلوی خودم به پاکیش اعتراف کرده.




جیمین_ همین؟ عصبانیتت از همینه؟




تهیونگ_ میدونی چیکار کردم..چهره غیر انسانیم رو بهش نشون دادم و بخاطر دیوونه بازی هاش با اورژانس بردنش و من از این عصبیم که چطور وقتی عرضه ندارن حتی چهره اصلی منو ببینن با من در میوفتن.




جیمین با خنده از روی صندلی پا شد و به سمت تهیونگ رفت و یکی از دست هاش رو روی شونه تهیونگ گذاشت.



جیمین_ واقعا بیشتر وقت ها با خودم فکر میکنم که انسان ها جای تو جهنم شاه باشن خیلی بهتر باشه از بس که پلیدن.. حتی پلید تر از تو لوسیفر.



تهیونگ_ منم واقعا همین فکر رو میکنم..برو کافه رو باز کن.





جیمین_ چشم تهیونگ.



     -_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

تقریبا نزدیک های غروب بود و کم و بیش بیشتر میز ها پر بود و تهیونگ هم پشت پیشخون بود و جیمین هم به سفارشات میرسید که با ورود فردی هوشیاری تهیونگ دو برابر شد چرا که یک فرشته وارد کافه شده بود اونم هر فرشته ای..یک فرشته جوان و تازه کار و معصوم‌..تهیونگ نفس عمیقی کشید و عطر بهشتی فرشته رو استشمام کرد..فرشته به سمت میزی که گوشه کافه قرار داشت رفت و پشتش نشست و تهیونگ همونطور بهش زل زده بود..جیمین به سمت تهیونگ رفت و بهش گفت:




جیمین_ خب چرا یک فرشته جوون باید ماموریت زمینی بگیره؟ یا شاید هم جاسوسی لوسیفر رو؟





تهیونگ_ هووم..یک بازی جدید دارم و میخوام ازش نهایت لذت رو ببرم..تو پشت پیشخون وایسا.




جیمین_ عیبِ چشم.

جیمین_ عیبِ چشم

Oops! Această imagine nu respectă Ghidul de Conținut. Pentru a continua publicarea, te rugăm să înlături imaginea sau să încarci o altă imagine.
•°~BTS ONESHOTS~°•Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum