قضیه‌ی چارلی ریچموند

2.9K 326 109
                                    

هری موهاش رو بهم ریخته کرد و نشان پلیسش رو توی گردنش انداخت (از این گردنبندیاس) و به طرف افسر جنکینز دختر جوونی که به تازگی به خدمت پلیس لوس آنجلس در اومده بود رفت و پرسید : چی داریم؟
جنکینز ادای احترام کرد و گفت: قربانی پنجاه و سه ساله و چارلی ریچموند نام داره و از بالکن پنت هاوس به پایین پرت شده و روی فِراری ای که متعلق به خودش بود افتاده ، از همسرش طلاق گرفته و تنهایی زنگی میکرده
هری سری تکون داد و گفت: گروه خودکشی نبودن رو تایید کرده؟
جنکینز سری تکون داد و گفت: چندتا شاهد داشتیم که موقع پرت شدن مقتول صداش رو شنیدن که التماس میکرده و در ضمن دوربین های مداربسته ساختمون جلویی صحنه هایی ضبط کردن
هری چونش رو خاروند و پرسید: قربانی توی هالیوود کار میکنه؟
جنکینز به دفترچه اش نگاهی انداخت و جواب‌داد : بله قربان
هری پوفی کرد و گفت: خواننده؟
جنکینز سری تکون داد و گفت: بدتر قربان ، منتقد

هری با جنکینز به پنت هاوس رسید ، از نوار های زرد رنگ صحنه جرم گذشت و گفت: جنکینز وقتی رسیدیم به اداره یه کپی از همه ی نقداش میخوام
جنکینز پرونده ای به دست هری داد و گفت: قبلا انجامش دادم
هری از گرفتن پرونده امتناع کرد و گفت: داری یاد میگیری لوسی ، بیا بیینیم اینجا چی داریم
هری به چهارچوب در دست کشید و گفت: در ضد سرقته پس یا باز بوده یا قاتل کلید داشته ، احتمال اینکه خود مقتول درب رو براش باز کرده باشه هم هست ، که در اون صورت به تئوری کلیشه ای هرکس اینکار رو کرده آشنا بوده برمیگردیم

هری به خونه ی بزرگ نگاهی انداخت و ادامه داد : اثری از درگیری هم نیست حداقل توی اینجای خونه ، هری به سمت میز مشروبات الکلی رفت ، توی یکی از لیوان ها نوشیدنی بود ، هری بطری هارو نگاه کرد و گفت: این مرد چقدر ویسکی داره ، همشون اسکاتلندی هستن هری لیوان رو برداشت و یک جرعه ازش خورد و گفت: این خالص نیست ، که یعنی اینکه توی لیوان یخ بوده

جنکینز دست از نوشتن توی دفترچه اش برداشت و گفت: قربان اینا چه ربطی داره؟
هری لبخندی زد و گفت : من چارلیم ، لیوانم رو بر میدارم و توش یخ میریزم و اون رو پر از ویسکی میکنم و آماده ام از ویسکی شبانه ام لذت ببرم ، که طبق تئوری اول ، یه اسلحه رو پشت سرم حس میکنم و دستام رو برای تسلیم بودن بالا میبرم ، طبق تئوری دوم صدای زنگ در رو میشنوم و برای باز کردن در میرم ، طبق تئوری سوم مهمونی که منتظرشم از راه میرسه و من برای استقبالش به سمت در میرم و آخر هر سه تئوری من از خوردن ویسکیم محروم میمونم چون من مُردم!

جنکینز کلاهش رو روی سرش صاف کرد و پرسید: طبق تئوری اول اگر قاتل تفنگ داشته پس چرا به خودش زحمت داده تا بالکن بره و اون رو به پایین پرت کنه
هری سرش رو خاروند و گفت: شاید قاتل به احمقی ای که ما فکر میکنیم نیست ، شاید اون میدونسته که با داشتن گلوله پیدا کردن اسلحه و صاحب اسلحه راحت میشه یا شاید اسلحه اش فقط یه وسیله برای مطیع کردن چارلی بوده ، بالکن کدوم طرفه؟
جنکینز جلوتر رفت و گفت : برای رسیدن به بالکن باید از اتاق خواب بگذریم قربان
باهم وارد اتاق شدند هری قبل از ورود نگاهی به اتاق کرد و گفت : اون چیه اونجا شکسته؟
جنکینز نزدیک به تخت شد و گفت: قربان به نظر میرسه یه قاب عکس باشه

Scars [L.S]Where stories live. Discover now