لویی کولهی کپسول اکسیژن رو برای هری گرفت تا هری اون رو روی دوشش بندازه و هری هم همین کار رو کرد ، تکنسین مترو لولههای ماسکهای اکسیژن رو بررسی کرد و گفت: آقایون ساعتهاتون رو برای سه ساعت تنظیم کنید ، هروقت از کپسولها استفاده میکنید تایمر رو فعال کنید ، این کپسولها بیشتر از این مقدار دووم نمیاره پس فقط جاهایی که تابلوی گازهای خطرناک رو دیدید ازشون استفاده کنید ، در ضمن سعی کنید توی تونلها گم نشید همین الان یه گروه جونشون توی خطره پس برای مدیرای شرکت دردسر بیشتری درست نکنید و ارتباطتون با اتاق کنترل رو حفظ کنید.
هری بند چکمهاش رو بست و گفت: اگه نگران رئیس روءسای شرکت عزیزتان هستید می تونید به اونا و اعتبارشون زنگ بزنید تا به جای ما جون خودشون رو توی خطر بندازن و توی این تونلها دنبال عامل مفقود کنندهی کارکنانتون بگردن!
تکنسین شونهای بالا انداخت و گفت: کارآگاه من فقط دارم وظیفهام رو انجام میدم
لویی در جواب گفت: پس بذار زنگ بزنم و برندهی جایزهی کارمند نمونه رو معرفی کنم ، یارویی که اسمتم نمیدونم و نمیخوام هم بدونم ما با دهن بسته کار میکنیم حالا میتونی هیکل گُندهات رو از جلوی چشمام دور کنی
دستش رو روی میکروفن گذاشت و ادامه داد: میکروفن سالمه ؟ شنیدید چی گفتم یا یک سری هم باید شمارو تحقیر کنم؟
هری با شنیدن تایید افراد اتاق کنترل خندهای کرد و به سمت آسانسور که اونها رو به اعماق زمین ، دور از هر انسان و نزدیک به هر جنبندهی کثیفی مثل موش نزدیک میکرد ، رفت و منتظر لویی شد.لویی وارد آسانسور شد و دکمهی اون رو زد ، هری نگاهی بهش انداخت و گفت: لازم نبود اون همه پرخاش کنی
لویی نفسش رو با خشم از بینیش بیرون داد و گفت: اونها شب فوقالعادهی منو بهم زدن پس لیاقتشون جز این نیست
هری لبخندی زد و برای همدردی با لویی گفت: جدا چرا کاپیتان اینطوری میکنه؟ مفقود شدن افراد به ما چه ربطی داره؟
لویی شونه بالا انداخت و گفت: نمیدونم! تا کِی ما باید همه کارهی پلیس لوس آنجلس باشیم؟
هری خندهای کرد و گفت: باشه حالا دیگه گُندهاش نکن چندتا گروه تجسس دیگه هم توی این تونلها هست
هری نفسی سنگین کشید و با لحنی نگران پرسید : یعنی با چی طرفیم؟
لویی کولهاش رو روی دوشش محکم کرد و گفت: بهتره جن و پری یا آدم فضایی نباشه چون دیگه تحمل یه بیمار روانی دیگه رو ندارمآسانسور متوقف شد و هردو پیاده شدن ، لویی به مسیری که باید با نردبان به سمت پایین طی میشد نگاهی انداخت و گفت: به نظرت زنده از اینجا برمیگردیم؟
هری هم نگاهی به پایین کرد و گفت: تا اون پایین راه زیادیه ، بیا انجامش بدیم
لویی دستکشش رو بالاتر کشید و گفت: من اول میرم
هری پوزخندی زد و گفت: میخوای اون پایین از منظره لذت ببری؟
لویی چشمی چرخوند و گفت: بیخیال هری الان از میکروفون صدامون رو میشنون
و از نردبان پایین رفت و هری بعد از اون.
YOU ARE READING
Scars [L.S]
Mystery / Thriller[Completed] هرکسی توی زندگیش یه بار زخم خورده و ترجیح داده اونو یه راز نگه داره ولی وقتی بدن برهنه میشه جای زخم معلوم میشه و یادمون میندازه که رازمون راحت تر از چیزی که ما فکر میکنیم میتونه بر ملا بشه... Cover by beautiful soul @IWontBeTheOne فن پِ...