هری دکمهی آستین پیراهن سفیدش رو بست و از رختکن بیرون اومد و رو به لویی گفت: آقای رکسوود این لباس من رو برازندهی دستیار شما بودن کرده؟
لویی لبخندی زد سر تا پای هری رو برانداز کرد و گفت: هوم ، آره خوب شدی
هری اخمی کرد و پرسید : همین؟ خوب شدم؟
لویی جلوتر اومد گردنش رو کج کرد و بالاترین دکمهی هری که نصفه و نیمه بسته شده بود رو بهطور کامل بست و با لبخند و صدای آرومی گفت : راستش تو رو بدون هیچ لباسی ترجیح میدم !
هری دستای لویی رو روی سینش نگه داشت و سرش رو خم کرد تا لویی لبانش رو ببوسه و گفت: وقتی برگردیم برای همهچی وقت هست!
لویی اولش کمی تردید کرد مکثی کرد و به جای بوسیدن هری عقب کشید و با صدای در از هری جدا شد و باصدای بلند پرسید: کیه؟
صدای دومینیک از پشت در بهشون رسید که میگفت: وقت رفتنه
لویی رو به هری کرد و گفت: چرا خواستی که بیای؟ احساس خوبی با اومدنت ندارم ، نمیخوام منفی گرا باشم ولی فکر میکنم امشب هیچی قرار نیست خوب پیش بره
هری سرش رو خاروند و گفت: امشب یکی باید مراقب ستارهی شب باشه ، امیدوارم بعد از برگشتنمون یه اسکار برای بهترین بازیگر سال بهت تعلق بگیره ، هرچی باشه تو الان توی هالییود زندگی میکنی!
لویی سری تکون داد و گفت: جدی باش هری و در ضمن ستارهی واقعی تویی ! تو همه چیز گروهی ، تو این آدما رو کنار هم نگه داشتی و اگه یه روز غیبت بزنه بعید میدونم تیم بتونه دووم بیاره ، حالا دیگه راه بیوفت!دومینیک برای آخرین بار نقشه رو مرور کرد : پس تاملینسون و استایلز همراه دوتا از افراد من به عنوان بادیگارد وارد تالار هتل محل برگزاری مراسم میشن و لویی سعی کن بفهمی چه کسی کار تبلیغات کارتل و تولید کوکائین رو انجام میده ، خودت رو با کنجکاوی بیش از حد لو نده تاملینسون و در ضمن با لارن یا کامیلا هیچ ارتباطی برقرار نکنید
با شنیدن این حرف لویی با نگرانی به هری نگاهی انداخت و هری با نگاهش بهش فهموند که همه چیز مرتبه و نیازی به استرس داشتن نیست
دومینیک ادامه داد: اگر کامیلا حضور داشته باشه که این رو بعید نمیدونم و بهتون شک کنه و چیزی راجع به شما بفهمه به ثانیه نکشیده لارن هم متوجه همه چیز میشه و بذارید بهتون بگم که اون اهمیت نمیده که این تولد یه دختر بیست سالس ، اون میکشتتون و بعد سرهاتون رو توی میدون اصلی شهر آویزون میکنه و نتیجه موش دوندن تو کارش رو به همهی مردم نشون میده ، هری پشت گوشی منشیگریِ تو یه دکمه هست ، اگر اوضاع خراب شد اون رو فشار بده و ما به هتل حمله میکنیم و شما رو فراری میدیم ، تنها کاری که باید بکنید اینه که پناه بگیرید تا توی تیررس ما نباشید .ماشین متوقف شد و دو بادیگارد ، هری و لویی از ماشین پیاده شدن و به سمت ورودی هتل مجلل رفتند ، دو بادیگارد لاتین جلوی درب ،بعد از گشتن و خلع سلاح بادیگاردهای لویی و چک کردن اسمها و دعوتنامهاشون اونها رو به داخل راهنمایی کردن ، لویی بعد از ورود سالن رو از زیر نظر گذروند و توی طبقهی بالا که کمی تاریکتر بود ، چشمش به چهرهی آشنایی خورد ، لارن .
YOU ARE READING
Scars [L.S]
Mystery / Thriller[Completed] هرکسی توی زندگیش یه بار زخم خورده و ترجیح داده اونو یه راز نگه داره ولی وقتی بدن برهنه میشه جای زخم معلوم میشه و یادمون میندازه که رازمون راحت تر از چیزی که ما فکر میکنیم میتونه بر ملا بشه... Cover by beautiful soul @IWontBeTheOne فن پِ...