به نام آفریننده تمام عشاق
با استرس ناخن هاش رو میجویید و به اطرافش نگاه میکرد. حس بدی داشت. وارد دنیای جدیدی شده این غیر قابل تغییره. هنوز اتاق خوابگاهش مشخص نشده و جای خاصی برای رفتن نداره. به محیط دانشگاه خیره شد.
زیادی بزرگ و غریبه...
-آبان...
صدای برادرش رو شنید و چرخید.
-چیه؟ ثبت نامم مشکل داره؟
-نه بزغاله اونو که دیروز تموم کردیم. مسئله اینه یه ساعت دیگه کلاس داری.
-چی؟! یه ساعت دیگه! وای رامین بدبخت شدم من هیچ کتابی ندارم هیچی چی کار کنم؟ چه خاکی به سرم بریزم؟
رامین شروع کرد بلند بلند خندیدن. دیدن دستپاچگی داداش کوچولوش بانمکه.
-فسقلی مگه هنوز مدرسه میری که کتاب بخری؟ میری اونجا خود استادت بهت میگه منبعش چیه. هم کتاب معرفی میکنه هم جزوه میده نترس. فقط باید برات یه دفتری چیزی گیر بیارم... بدو بریم تا دیرت نشده.
-اصلا من پشیمون شدم نمیشه انتقالی بگیرم بیام دانشگاه گیلان؟ نه میرم سربازی.. ووی اون ترسناکتره نمیخوام. اصلا یه سال مونده تا سربازیم.. میام رستوران پیش بابا کار میکنم.
-هی بزغاله.. این تنها راهیه که می‌تونی روی پاهای خودت وایسی ترس نداره اینقدر استرسی نباش. گشاد بازی هم در نیار درس بخون.
-اینجا خیلی بزرگه.
-عادت میکنی. یادت نره مدرسه نیستا دانشگاهه. می‌خوای بری توالت لازم نیست اجازه بگیری. اگه حرفی یا سوالی داری فقط دستت رو بلند کن. استادت رو آقا صدا نکنی. استاد خانوم قرار نیست خیلی مادرانه و خوش برخورد باشه بعضیاشون مثل سگ پاچه میگیرن. اگه دیدی استادات به دخترا بیشتر نمره میدن اعتراض نکن یه امر طبیعیه فقط تو متوجهش نمیشی.
-ها؟
-آبان خنگ بازی درنیاریااا
مثل یه بچه ی سه ساله سر تکون داد و پشت سر برادرش راه افتاد.
-برای خوابگاه.. میرسونمت اونجا خودت میری داخل با مسئول خوابگاه حرف میزنی کلید اتاقت رو بهت میده هم اتاقی ها معمولا مفت خورن خیلی بهشون رو نده.
-رامین؟
-چیه؟
-تو چه جوری شش سال خوابگاه بودی؟
-کار خیلی سختیه داداش.. تازه دو سال سربازی برای خودش جهنمیه. حالا به اونم میرسی بالاخره من ده سال ازت بزرگترم باید تجربه هام یه جاهایی به درد بخورن. آبان وقتی رفتی سربازی حتی یک کلمه از خودت چیزی نمیگی.
-چی؟
-الان زوده بهت بگم. بیا سوار ماشین شو یه لوازم تحریری پیدا کنیم فعلا یه خودکار و سر رسید بخریم به کلاست برسی.
YOU ARE READING
آبان یک دریا
Teen Fiction[COMPLETE]by saba2079 آبان پسری که بی‌نهایت عاشق دریاست و از دریای عزیزتر از جونش دور میشه و برای دانشگاه به تهران میاد. با یه مشکل از خوابگاه جا می‌مونه و با چهارتا پسر دیگه هم خونه میشه و به یکیشون دل میبنده. ((اگه از رمان گی فارسی خوشتون میاد ی...
