جونگین به صدای زن پشت تلفن گوش میداد: «اون یکی از نیروهای خوب ماست و نمیخوام از دستش بدیم. اون بابت امروز روی جونش ریسک کرده. مراقبش باش گند نزنه.»
جونگین گفت: «اون حرف نمیزنه که بخواد گند بزنه. درخواست وکیل کرده. وکیلای اینجا آشغالن.»
سکوت کوتاهی پشت تلفن برقرار شد. بالاخره زن صحبت کرد: «خودم قراره بیام.»
جونگین سریع اعتراض کرد: «این کارو نکن. همینکه من یهویی وارد قضیه شدم به اندازهی کافی شکبرانگیز هست. بهتره تو قاطیش نشی که بتونیم بی سر و صدا حلش کنیم.»
صدای زن محکم بود: «من تا یک ساعت دیگه اونجام. نذار یه وکیل آشغال گیرش بیاد.»
جونگین تلاش داشت عصبانیتشو مخفی کنه: «چرا اینقدر بهش اهمیت میدی؟ بکهیون اون همه آدم کشته، بذار بابتش مجازات بشه!»
صدای جنی هیچوقت نمیشکست: «اون بهترین دوستمه، به هم قول دادیم تا ابد مراقب هم باشیم.»
جونگین دیگه نمیتونست لحنشو کنترل کنه: «اون مراقب تو نبود. وقتی آسیب دیدی اونجا نبود. وقتی دیدت بهت گفت تو رو یادش نمیاد.»
جنی آروم گفت: «بکهیون مریضه. منتظرم باش.»
تلفن قطع شد. نفسشو با حرص بیرون داد. تنفر از بکهیون زیر پوستش میدوید. با بودنش در اینجا ریسک کرده بود ولی باید به جنی گوش میداد. در هر صورت جنی تنها کسی بود که توی دنیا بهش اهمیت میداد.
به بکهیون که در آرامش پشت میز بازجویی نشسته بود نگاه کرد. تلاش داشت اونو بفهمه ولی نمیتونست. وقتی بکهیون اولین ماموریتش رو انجام داد به یاد داشت. بکهیون هیچوقت بهترین نیروشون نبود، همیشه خودش بود. کسی برای نگه داشتن بکهیون تلاش نکرد ولی میدونست اگه خودش کنار بکشه، خیلیا التماس میکنن که نره... جز کسی که باید.
جونگین هیچوقت احساساتشو بروز نداشت و هیچوقت بابت انسان بودنش ویژه خطاب نشد. اون بیشتر شبیه یه ربات ویژه بود، رباتی جه از پس همه چیز برمیاومد. بکهیون همیشه اون انسان افتضاحی بود که گند میزد ولی همه دوستش داشتن. جونگین حتی نمیخواست کسی دوستش داشته باشه ولی چیزی در درونش میجوشید، چرا بکهیون ویژه بود؟
بکهیون سرشو بالا آورد و از طرف دیگهی شیشه نگاه مستقیمشو بهش دوخت. جونگین احساس میکرد روحش داره سوراخ میشه. میدونست بکهیون از طرف دیگهی شیشه به هیچ چیز دید نداره ولی جوری به شیشه خیره بود انگار میتونه اون طرفشو ببینه. بکهیون انگار هراس رو بو میکشید چون خندید و کلمهی «رقتانگیز» رو زیر لب گفت.
YOU ARE READING
Higanbana
Fanfiction• خلاصه: تیم شمارهی ۳ جرایم خشن، در اولین روزهای تشکیلش بعد از پذیرفتن دو عضو جدید یعنی چانیول و بکهیون، با پروندهای عجیب رو به رو میشه، قاتلی که قبل از کشتن مقتولهاش دم در خونهشون یه شاخه گل هیگانبانا میذاره تا مرگشون رو بهشون خبر بده. تیم...