۳سال بعد
دستهای خشک به آرومی روی میلهی فلزی کشیده میشد. دستشو بالا آورد زیر بینیش گرفت. از حس کردن بوی فلز لذت میبرد. کوچه ناآشنا در کشوری غریب بود ولی در انتهایش کسی وجود داد که به خاطرش حاضر بود همهی این مسیرها رو طی کنه، کسی که سه سال تمام به سراغش نیامده بود. امیدوار بود توسطش قبول بشه. برای این لحظه سه سال صبر کرده بود.
به خانه رسید. یک خانهی محلی معمولی حیاط دار. صدای پارس سگ رو میشنید. به قسمت شیشهای در خیره بود. در جلوش پردهای کشیده شده بود. هیچ نمیدید. کف دستش عرق کرده بود. نفسش رو بیرون داد و زنگ در رو زد.
کمی منتظر موند ولی کسی در رو برایش باز نکرد. دوست داشت به حریم شخصی صاحب خانه احترام بذاره ولی اون تابستون خیلی گرمتر از تحملش بود. کارتی لای در انداخت و صدای تقی شنید. صدای پارس کردن سگ بلندتر شده بود. بهش توجهی نکرد و وارد خونه شد.
خونه همونجوری بود که انتظار داشت باشه. نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچیک... یه کتابخونهی بزرگ و اکشن فیگورهای مارول و دیسی، مبل راحتی یه رنگ پاستیلی سرزنده داشت و تلوزیون بسیار بزرگ بود، میتونست کنسول بازی رو در کنارش ببینه. به سمت آشپزخونه رفت. یخچال پر خوراکی بود. لبخند زد. کتابی از رولد دال رو از کتابخونه برداشت و روی مبل راحتی نشست.
دلش برای چانیول تنگ شده بود.
-
شهری که درش زندگی میکرد، شهر حومهای بود که هیچ حاشیه یا اتفاق هیجانانگیزی درش رخ نمیداد. اون از آرامشی که داشت لذت میبرد و هیچ اهمیتی نداشت اگه اتفاقات بزرگ و دراماتیکی نمیافته. توی راه برگشت برای خودش چند بسته آبجو خرید. شاید برای سر خوشی کمی مینوشید. روی مود خوبی بود و دلش میخواست حفظش کنه.
دم در حیاط خونهش که رسید سگش سریع به سمتش دوید و شروع به پارس کردن کرد. با مهربونی شروع به نوازشش کرد ولی اون حیوون بیچاره ساکت نمیشد. سگ به سمت در خانه دوید و باعث شد چانیول اخم کنه.
شل آبجو رو روی زمین گذاشت. دستشو به سمت جیبش فرو برد و آروم در رو باز کرد و سپس سریع داخل پرید. نوک لولهی اسلحهش رو بهش نشونه گرفته بود. شوکه شد.
بالاخره اومده بود.
اون اینجا بود، با چشمایی که آرایش نشده شود، پیرسینگ لبی که وجود نداشت، لباسهایی که دیگه دیگه رسمی نبودن و نگاهی که مثل همیشه عمیق بود.
بکهیون لبخند زد: «سلام عزیزم. میخوای منو بکشی؟»
چانیول تفنگشو پایین آورد.
ESTÁ A LER
Higanbana
Fanfic• خلاصه: تیم شمارهی ۳ جرایم خشن، در اولین روزهای تشکیلش بعد از پذیرفتن دو عضو جدید یعنی چانیول و بکهیون، با پروندهای عجیب رو به رو میشه، قاتلی که قبل از کشتن مقتولهاش دم در خونهشون یه شاخه گل هیگانبانا میذاره تا مرگشون رو بهشون خبر بده. تیم...