Part 3

2.1K 746 548
                                    

صحبت کردن با بقیه‌ی هم تیمی‌های‌ سومین به جایی نرسید و اونها به پاسگاه پلیس برگشتن. حین خوردن نهار توی سلف اونجا چانیول مدام وراجی می‌کرد که آقای مین خیلی مشکوکه و بکهیون هنگام غذا خوردن سرش تو گوشیش بود.

کیونگسو در سکوت فقط به چانیول گوش می‌داد و آروم آروم غذاشو می‌خورد. این به چانیول میدان می‌داد که هر چقدر دلش بخواد بتونه صحبت کنه: «می‌دونی هیونگ... هر حالتی رو بخوایم بررسی کنیم آقای مین مشکوکه. سومین با مینجون بوده بعد به آقای مین گفته اونها جدا شدن؟ چرا باید به تراپیستش دروغ بگه؟ مگر اینکه آقای مین بهش فشار وارد کرده؟ یا اگه این حالت رو در نظر بگیریم که آقای مین دروغ گفته سوال بزرگ‌تری به وجود میاد یعنی اینکه چرا کلا باید دروغ بگه؟ تنها جوابی که براش به ذهنم می‌رسه اینه که این دروغ رو سر هم کرده که ما به مینجون شک کنیم، یه جور رد گم‌کنیه... ما فکر می‌کنیم مینجون درباره‌ی رابطه‌ش با سومین دروغ گفته و از اونجایی که رفتارای پرخاشگرایانه داره خیلی راحت مضنون اصلیمون میشه.»

کیونگسو سرشو کج کرد: «چرا آقای مین باید سومین رو بکشه؟»

چانیول شونه بالا انداخت. بکهیون یه خلال سیب زمینی رو بالا اوورد و همینجور که بهش نگاه می‌کرد گفت: «آقای مین با زنش مشکل داره و به خاطر این‌که بهش خیانت کرده دارن طلاق می‌گیرن.»

کیونگسو شوکه به بکهیون نگاه کرد. حالت جدی قیافه‌ی بکهیون از بین رفت و لبخند زد: «اوه... چت روم های دانشگاه منبع اصلی شایعاتن و من فقط یه سرچ ساده داشتم، یکی از آشنایانم دانشگاه سئول درس می‌خونه.»

چانیول چشماشو باریک کرد و گفت: «تو داری می‌گی که...»

کیونگسو جمله‌ی چانیول رو کامل کرد: «سومین و آقای مین چیزی بینشون بوده؟»

چانیول خندید و تمسخر گفت: «خدای من، ما این‌جا یه داستان عاشقانه داریم! آقای مین می‌خواد سومین با مینجون به هم بزنه که بتونه اونو داشته باشه ولی سومین به رابطه داشتن با مینجون ادامه میده و به آقای مین دروغ می‌گه پس وقتی آقای مین قضیه رو می‌فهمه میره پیش دختره و اونو می‌کشه.»

کیونگسو اخم کرد: «آقای مین از قبل درباره‌ی قتل می‌دونسته و بهمون گفت که منتظر بوده ما بهش سر بزنیم و این جمله‌ش خیلی احساس مور مور کننده‌ای بهم میده.»

بکهیون مکث کوتاهی کرد و بعد گفت: «حالت دومی وجود داره که بهش فکر نمی‌کنین.»

کیونگسو و چانیول به بکهیون نگاه کردن. بکهیون گفت: «آقای مین از سومین خوشش میومده و رابطه‌ی بینشون دو طرفه بوده، سومین دنبال راهی بوده که با مینجون به هم بزنه ولی نمی‌تونسته انجامش بده و به آقای مین دروغ می‌گه... وقتی به مینجون میگه که می‌خواد به هم بزنن، مینجون اونو خفه می‌کنه.»

HiganbanaWo Geschichten leben. Entdecke jetzt